رأی وحدت رویه شماره 768
مقدمه
جلسۀ هیئت عمومی دیوان عالی کشور در مورد پروندۀ وحدت رویۀ ردیف ۹۷ .۳ رأس ساعت ۸:۳۰ روز سهشنبه مورخ 1397/01/21 به ریاست حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای حسین کریمی، رئیس دیوان عالی کشور و با حضور حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای محمد مصدق، نمایندۀ محترم دادستان کل کشور و شرکت حضرات آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای معاون کلیۀ شعب دیوان عالی کشور، در سالن هیئت عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلامالله مجید و قرائت گزارش پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکتکننده در خصوص مورد و استماع نظر دادستان محترم کل کشور که به ترتیب ذیل منعکس میگردد، به صدور رأی وحدت رویۀ قضایی شمارۀ ۷۶۸ ـ 1397/1/21 منتهی گردید.
برای تهیه دوره کالبد شکافی آراء وحدت رویه کلیک کنید
الف: گزارش پرونده
بر اساس گزارشات واصله از حوزههای قضایی تهران، کرمانشاه و گلستان، از شعب مختلف دیوان عالی کشور دربارۀ مرجع صالح برای رسیدگی اعتراض مربوط قرار منع تعقیب دادگاههای کیفری یک در مورد تجاوز به عنف، در مرحلۀ مقدماتی، آرای متفاوت صادر شده است که جریان پروندههای کلاسۀ ۳۰۰۰۲۲ و ۲۰۰۰۰۵ شعب سی و دوم و سی و ششم دیوان عالی کشور به عنوان نمونه ذیلاً منعکس میگردد:
الف) حسب محتویات پروندۀ ۳۰۰۰۲۲ شعبۀ سی و دوم دیوان عالی کشور، آقای «م.پ» از آقای «م.گ» شکایت کرده و نوشته: «متهم که صحبت از زنا و لواط با من میکرد و من از کارگرهای او بودم، مرا یک روز به خانه دعوت کرد و میخواست آن عمل را با من انجام دهد و من مانع شدم. بعد با هم دوست شدیم. یک روز مرا سوار ماشین کرد و به من آبهویج داد و بیهوش شدم. وقتی که به هوش آمدم، دیدم پاهایم خیس است». پزشکی قانونی موضوع دخول را تأیید نکرده و شعبۀ دوم دادگاه کیفری یک قم، طی دادنامۀ ۲۳۱ـ 96/8/23 در مورد شکایت شاکی علیه متهم به علت عدم کفایت ادلۀ اثباتی، قرار منع تعقیب کیفری صادر کرده که پرونده بر اثر فرجامخواهی در شعبۀ سی و دوم دیوان عالی کشور به شرح ذیل به صدور دادنامۀ ۶۲۸ ـ 96/10/20 منتهی شده است:
«نظر به اینکه حسب تبصرۀ مادۀ ۸۰ قانون آیین دادرسی کیفری، مرجع تجدیدنظر قرارهای قابل اعتراض مربوط به تحقیقات مقدماتی جرائمی که به طور مستقیم در دادگاههای کیفری رسیدگی میشود، دادگاههای تجدیدنظر است، بنابراین مورد [مذکور]، قابلیت طرح در دیوان عالی کشور را ندارد. مقرر میشود پرونده جهت اقدام مقتضی به دادگاه تجدیدنظر استان قم ارسال گردد».
ب) حسب محتویات پروندۀ کلاسۀ ۲۰۰۰۰۵ شعبۀ سی و ششم دیوان عالی کشور، شعبۀ سوم دادگاه کیفری یک استان کرمانشاه طی دادنامۀ ۱۱۲ـ 95/10/27 در مورد اتهام آقای «ح.ع» مبنی بر ارتکاب زنای به عنف چنین رأی صادر کرده است:
«در خصوص شکایت خانم «ز ـ م» علیه آقای «ح ـ ع» دایر بر تجاوز به عنف، با عنایت به اینکه شاکیه مدعی شده که متهم از اقوام وی میباشد و به منزل ایشان رفته و با عنف و اکراه از دبر با وی زنا نموده، اما هیچ دلیلی در این خصوص وجود ندارد و متهم نیز منکر ارتکاب این جرم میباشد، بنابراین دادگاه به لحاظ جریان اصل اساسی برائت و فقدان ادلۀ شرعی و قانونی در جهت انتساب جرم به نامبرده، مستنداً به اصل “۳۷”[1] قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مواد “۳”[2] و “۳۸۳”[3] از قانون آیین دادرسی کیفری، قرار منع تعقیب وی را صادر و اعلام مینماید. رأی صادره ظرف بیست روز پس از ابلاغ، قابل فرجامخواهی در دیوان محترم عالی کشور میباشد».
بر اساس فرجامخواهی شاکیه، پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به شعبۀ سی و ششم ارجاع گردیده و هیئت محترم شعبه، پس از قرائت گزارش عضو ممیز و ملاحظۀ اوراق پرونده و نظریۀ کتبی دادیار محترم دیوان عالی کشور، به صدور دادنامۀ ۳۰۶۸ ـ 95/12/14 مبادرت نمودهاند:
«با توجه به محتویات پرونده و ملاحظۀ لایحۀ اعتراضی فرجامخواه نسبت به قرار منع تعقیب فوقالذکر که به لحاظ فقد ادلۀ اثباتی جرم صادر شده است، ایراد و اشکال مؤثری وجود ندارد و قرار صادره، مستنداً به بند “الف” مادۀ “۴۶۹”[4] قانون آیین دادرسی کیفری مذکور ابرام میشود».
که با توجه به مراتب مذکور در فوق، چون از شعب سی و دوم و سی و ششم دیوان عالی کشور در مورد صلاحیت مرجع رسیدگیکنندۀ اعتراضات مربوط به قرارهای منع تعقیب کیفری متهمان به ارتکاب تجاوز به عنف که مستقیماً در دادگاههای کیفری یک مطرح شده، با اختلاف استنباط از مقررات قانون آیین دادرسی کیفری، آرای متفاوت صادر شده است، لذا به منظور جلوگیری از صدور آرای متهافت، نظر هیئت عمومی را به منظور ایجاد وحدت رویه درخواست مینماید.
معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ حسین مختاری
ب: نظریۀ نمایندۀ دادستان کل کشور
بر اساس قانون جدید آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲، پروندهها در سه مورد به طور مستقیم در دادگاه مطرح میشود و دادسرا حق انجام تحقیقات مقدماتی را ندارد: ۱ـ پروندههای مشمول موضوع مادۀ “۳۴۰”[5] قانون آیین دادرسی کیفری؛ ۲ـ پروندههای مشمول موضوع تبصرۀ یک مادۀ “۲۸۵”[6] قانون آیین دادرسی کیفری؛ ۳ـ پروندههای مشمول موضوع مادۀ “۳۰۶”[7] همان قانون، که موضوع مورد اختلاف بین این دو شعبۀ دیوان عالی کشور مربوط به همین قسم سوم است. دادگاههای کیفری در خصوص رسیدگی به اینگونه پروندهها که به طور مستقیم در آن دادگاه مطرح میشود، دو حیثیت دارند؛ یکی حیثیت انجام تحقیقات مقدماتی که اولاً و بالذات در صلاحیت نهاد دادسرا است و قانونگذار به دلایلی آن را استثناء در صلاحیت دادگاه قرار داده است و دیگری حیثیت رسیدگی و صدور رأی. همۀ مطالب و استدلالهایی که در تأیید نظر شعبۀ سی و ششم دیوان عالی کشور مبنی بر اینکه صلاحیت رسیدگی در مانحنفیه با دیوان عالی کشور است، گفته میشود، مربوط به حیثیت دوم دادگاه کیفری، یعنی حیثیت رسیدگی و صدور رأی است که از موضوع بحث ما خارج است. در فرض مسئله که دادگاه کیفری یک در پروندهای که به طور مستقیم در آن دادگاه مطرح شده، قرار منع تعقیب صادر کرده است، تبصرۀ مادۀ ۸۰ قانون آیین دادرسی کیفری در مقام بیان مرجع واجد صلاحیت رسیدگی به این قرار مقرر میدارد: «مرجع تجدیدنظر قرارهای قابل اعتراض مربوط به تحقیقات مقدماتی جرائمی که به طور مستقیم در دادگاه رسیدگی میشوند، دادگاه تجدیدنظر است» و از سوی دیگر، ذیل مادۀ “۳۴۱“[8] قانون آیین دادرسی کیفری، انجام تحقیقات مقدماتی در پروندههایی را که به طور مستقیم در دادگاه مطرح میشود، بر عهدۀ همان دادگاه قرار داده است. بنابراین چنانچه دادگاه کیفری یک در پروندههایی که به طور مستقیم در آن دادگاه مطرح شده است، در مرحلۀ انجام تحقیقات مقدماتی، قرار منع تعقیب صادر کند، به نص تبصرۀ مادۀ ۸۰ قانون آیین دادرسی کیفری، مرجع تجدیدنظر نسبت به آن قرار، دادگاه تجدیدنظر استان میباشد. منظور از مرحلۀ انجام تحقیقات مقدماتی در دادگاه کیفری، مطابق مادۀ ۳۸۳ قانون آیین دادرسی کیفری، کلیۀ اقداماتی است که دادگاه قبل از صدور «قرار رسیدگی» انجام میدهد. اینکه گفته میشود مادۀ ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری، تبصرۀ مادۀ ۸۰ را تخصیص زده است، به نظر میرسد صحیح نباشد؛ زیرا موضوع این ماده مربوط به حیثیت دوم دادگاه کیفری است؛ یعنی چنانچه دادگاه کیفری پس از صدور قرار رسیدگی، وارد رسیدگی ماهوی شده و رأی صادر نماید، این رأی قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور میباشد. در حالی که موضوع بحث ما مربوط به حیثیت اول دادگاه کیفری (مرحلۀ انجام تحقیقات مقدماتی) است. بنا به مراتب فوق، نظر شعبۀ سی و دوم دیوان عالی کشور مورد تأیید است؛ هر چند که این نظر با رأی وحدت رویۀ شمارۀ “۷۵۴”[9] صادره از هیئت عمومی دیوان عالی کشور همخوانی ندارد».
ج: رأی وحدت رویۀ شمارۀ ۷۶۸ ـ 1397/1/21 هیئت عمومی دیوان عالی کشور
چون مادۀ «۸۰»[10] قانون آیین دادرسی کیفری برای تعیین شرایط خودداری مقام قضایی از تعقیب متهم و صدور قرار بایگانی پروندۀ به تصویب رسیده و تبصرۀ آن نیز مرجع تجدیدنظر قرار موضوع این ماده (قرار بایگانی) و سایر قرارهای مربوط به جرائم مذکور در آن (جرائم تعزیری درجۀ هفت و هشت) را تعیین کرده است، تعمیم مقررات مادۀ مرقوم و تبصرۀ آن به مقررات مادۀ «۴۲۸»[11] قانون آیین دادرسی کیفری که صلاحیت دیوان عالی کشور را در رسیدگی فرجامی نسبت به جرائم مذکور در آن صراحتاً بیان کرده است، با توجه به مؤخر بودن این ماده نسبت به مادۀ ۸۰ و نزدیک بودن آن به نظر مقنن، فاقد وجاهت قانونی است؛ لذا به نظر اکثریت اعضای هیئت عمومی، رأی شعبۀ سی و ششم دیوان عالی کشور در حدود انطباق با این نظریه، صحیح و قانونی تشخیص میگردد. این رأی طبق مقررات مادۀ ۴۷۱ قانون مذکور در فوق، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاهها و سایر مراجع، اعم از قضایی و غیر آن، لازمالاتباع است.
هیئت عمومی دیوان عالی کشور
مواد قانونی و آرای مرتبط
[1]. اصل ۳۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: اصل، برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود؛ مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
[2]. مادۀ ۳ قانون آیین دادرسی کیفری: مراجع قضایی باید با بیطرفی و استقلال کامل به اتهام انتسابی به اشخاص در کوتاهترین مهلت ممکن، رسیدگی و تصمیم مقتضی اتخاذ نمایند و از هر اقدامی که باعث ایجاد اختلال یا طولانی شدن فرآیند دادرسی کیفری میشود، جلوگیری کنند.
[3]. مادۀ ۳۸۳ قانون آیین دادرسی کیفری: در مواردی که پرونده به طور مستقیم در دادگاه کیفری یک رسیدگی میشود، پس از پایان تحقیقات مقدماتی، چنانچه عمل انتسابی جرم محسوب نشود یا ادلۀ کافی برای انتساب جرم به متهم وجود نداشته باشد و یا به جهات قانونی دیگر، متهم قابل تعقیب نباشد، دادگاه حسب مورد، قرار منع یا موقوفی تعقیب و در غیر این صورت، قرار رسیدگی صادر میکند.
[4]. مادۀ ۴۶۹ قانون آیین دادرسی کیفری: در موقع رسیدگی، عضو ممیز، گزارش پرونده و مفاد اوراقی را که لازم است، قرائت میکند و طرفین یا وکلای آنان، در صورت حضور، میتوانند با اجازۀ رئیس شعبه، مطالب خود را اظهار دارند. همچنین دادستان کل یا نمایندۀ وی با حضور در شعبه به طور مستدل، مستند و مکتوب نسبت به نقض یا ابرام رأی معترضٌعنه یا فرجام خواسته، نظر خود را اعلام میکند. سپس اعضای شعبه با توجه به محتویات پرونده و مفاد گزارش و مطالب اظهار شده، با درج نظر دادستان کل کشور یا نمایندۀ وی در متن دادنامه، به شرح زیر اتخاذ تصمیم میکنند:
الف – اگر رأی مطابق قانون و ادلۀ موجود در پرونده باشد، با ابرام آن، پرونده را به دادگاه صادرکنندۀ رأی اعاده مینمایند.
ب – هرگاه رأی، مخالف قانون، یا بدون توجه به ادله و مدافعات طرفین صادر شده باشد یا رعایت تشریفات قانونی نشده و آن تشریفات به درجهای از اهمیت باشد که موجب بیاعتباری رأی شود، شعبۀ دیوان عالی کشور، رأی را نقض و به شرح زیر اقدام میکند:
۱- اگر عملی که محکومٌعلیه به اتهام ارتکاب آن محکوم شده به فرض ثبوت، جرم نبوده یا به لحاظ شمول عفو عمومی و یا سایر جهات قانونی، متهم قابل تعقیب نباشد، رأی صادره نقض بلاارجاع میشود.
۲- اگر رأی صادره از نوع قرار و یا حکمی باشد که به علت ناقص بودن تحقیقات نقض شده است، برای رسیدگی مجدد به دادگاه صادرکنندۀ رأی ارجاع میشود.
۳- اگر رأی به علت عدم صلاحیت ذاتی دادگاه نقض شود، پرونده به مرجعی که دیوان عالی کشور، صالح تشخیص میدهد، ارسال میشود و مرجع مذکور مکلف به رسیدگی است.
۴- در سایر موارد، پس از نقض رأی، پرونده به دادگاه همعرض ارجاع میشود.
تبصره – در مواردی که دیوان عالی کشور رأی را به علت نقص تحقیقات نقض میکند، مکلف است تمام موارد نقص تحقیقات را به تفصیل ذکر کند.
[5]. مادۀ ۳۴۰ قانون آیین دادرسی کیفری: جرائم تعزیری درجۀ هفت و هشت، به طور مستقیم در دادگاه مطرح میشود. در این مورد و سایر مواردی که پرونده به طور مستقیم در دادگاه مطرح میشود، دادگاه پس از انجام تحقیقات، به ترتیب زیر اقدام میکند:
الف – چنانچه دادگاه خود را صالح به رسیدگی نداند، قرار عدم صلاحیت صادر میکند و اگر مورد را از موارد منع یا موقوفی تعقیب بداند، حسب مورد، اتخاذ تصمیم میکند.
ب – در غیر موارد مذکور در بند «الف»، چنانچه اصحاب دعوی حاضر باشند و درخواست مهلت نکنند، دادگاه با تشکیل جلسۀ رسمی، مبادرت به رسیدگی میکند. در صورتی که اصحاب دعوی حاضر نباشند یا برای تدارک دفاع یا تقدیم دادخواست ضرر و زیان، درخواست مهلت کنند، دادگاه با اخذ تأمین متناسب از متهم، وقت رسیدگی را تعیین و مراتب را به اصحاب دعوی و سایر اشخاصی که باید در دادگاه حاضر شوند، ابلاغ میکند.
[6]. مادۀ ۲۸۵ قانون آیین دادرسی کیفری: در معیت دادگاه اطفال و نوجوانان و در محل آن، شعبهای از دادسرای عمومی و انقلاب با عنوان دادسرای ویژۀ نوجوانان به سرپرستی یکی از معاونان دادستان و با حضور یک یا چند بازپرس، تشکیل میشود. تحقیقات مقدماتی جرائم افراد پانزده تا هجده سال، به جز جرائم موضوع مواد «۳۰۶» و «۳۴۰» این قانون که به طور مستقیم از سوی دادگاه صورت میگیرد، در این دادسرا به عمل میآید.
تبصرۀ ۱- تحقیقات مقدماتی تمامی جرائم افراد زیر پانزده سال به طور مستقیم در دادگاه اطفال و نوجوانان به عمل میآید و دادگاه مذکور، کلیۀ وظایفی را که طبق قانون بر عهدۀ ضابطان دادگستری و دادسرا است، انجام میدهد.
تبصرۀ ۲- در جرائم مشهود، هرگاه مرتکب، طفل یا نوجوان باشد، ضابطان دادگستری مکلفاند نسبت به حفظ آلات، ادوات، آثار، علائم و دلایل جرم اقدام نمایند، لکن اجازۀ تحقیقات مقدماتی از طفل یا نوجوان را ندارند و در صورت دستگیری وی، موظفاند متهم را حسب مورد، فوری به دادسرا یا دادگاه اطفال و نوجوانان تحویل دهند. انقضای وقت اداری و نیز ایام تعطیل، مانع از رجوع به دادسرا یا دادگاه اطفال و نوجوانان نیست.
[7]. مادۀ ۳۰۶ قانون آیین دادرسی کیفری: به جرائم منافی عفت، به طور مستقیم در دادگاه صالح رسیدگی میشود.
تبصره – منظور از جرائم منافی عفت در این قانون، جرائم جنسی حدی، همچنین جرائم رابطۀ نامشروع تعزیری مانند تقبیل و مضاجعه است.
[8]. مادۀ ۳۴۱ قانون آیین دادرسی کیفری: هرگاه پرونده با کیفرخواست به دادگاه ارجاع شود، دادگاه مکلف است بدون تعیین وقت رسیدگی، حداکثر ظرف یک ماه، پرونده را بررسی و چنانچه خود را صالح به رسیدگی نداند یا مورد را از موارد منع یا موقوفی تعقیب تشخیص دهد، حسب مورد، اتخاذ تصمیم کند. همچنین در صورتی که دادگاه، تحقیقات را ناقص بداند یا موارد جدیدی پس از پایان تحقیقات کشف شود که مستلزم انجام تحقیق باشد، دادگاه با ذکر دقیق موارد، تکمیل تحقیقات را از دادسرای مربوط درخواست یا خود اقدام به تکمیل تحقیقات میکند. در مورد اخیر و همچنین در مواردی که پرونده به طور مستقیم در دادگاه مطرح میشود، انجام تحقیقات مقدماتی توسط دادگاه باید طبق مقررات مربوط صورت گیرد.
[9]. رأی وحدت رویۀ شمارۀ ۷۵۴ مورخ ۱۳۹۵/۰۸/۲۵ هیئت عمومی دیوان عالی کشور: با عنایت به اینکه حسب مقررات مواد ۳۰۲ و ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوّب ۱۳۹۲ با اصلاحات بعدی، آرای صادره از محاکم کیفری یک، در جرائم موضوع بندهای مذکور در ذیل مادۀ ۲۷۳ قانون مذکور قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است و به موجب مادۀ ۴۲۷ قانون فوقالذکر و تبصرۀ ۲ آن، آرای صادرۀ غیرقطعی، اعم از محکومیت، برائت یا قرارهای منع و موقوفی تعقیب است که مطابق مقررات قانونی، حسب مورد، قابلتجدیدنظر یا فرجامخواهی در مرجع ذیصلاح قضایی است، لهذا چنین مستفاد میگردد که رأی دادگاه کیفری یک نسبت به تأیید قرار منع تعقیب صادره از دادسرا در خصوص جرائم فوقالاشاره قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است. بر این اساس، رأی شعبۀ هفتم دیوان عالی کشور که با این نظر مطابقت دارد، به اکثریت آراء، صحیح تشخیص داده میشود. این رأی طبق مادۀ ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاهها و سایر مراجع، اعم از قضایی و غیر آن، لازمالاتباع است.
[10]. مادۀ ۸۰ قانون آیین دادرسی کیفری: در جرائم تعزیری درجۀ هفت و هشت، چنانچه شاکی وجود نداشته یا گذشت کرده باشد، در صورت فقدان سابقۀ محکومیت مؤثر کیفری، مقام قضایی میتواند پس از تفهیم اتهام با ملاحظۀ وضع اجتماعی و سوابق متهم و اوضاع و احوالی که موجب وقوع جرم شده است و در صورت ضرورت، با اخذ التزام کتبی از متهم برای رعایت مقررات قانونی، فقط یک بار از تعقیب متهم خودداری نماید و قرار بایگانی پرونده را صادر کند. این قرار، ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ، قابل اعتراض است.
تبصره – مرجع تجدیدنظر قرار موضوع این ماده و سایر قرارهای قابل اعتراض مربوط به تحقیقات مقدماتی جرائمی که به طور مستقیم در دادگاه رسیدگی میشوند، دادگاه تجدیدنظر است.
[11]. مادۀ 428 قانون آیین دادرسی کیفری: آرای صادره دربارۀ جرائمی که مجازات قانونی آنها سلب حیات، قطع عضو، حبس ابد و یا تعزیر درجۀ سه و بالاتر است و جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی که میزان دیۀ آنها نصف دیۀ کامل یا بیش از آن است و آرای صادره دربارۀ جرائم سیاسی و مطبوعاتی، قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است.
تبصره – اجرای این ماده مانع از انجام سایر وظایف نظارتی دیوان عالی کشور به شرح مقرر در اصل یکصد و شصت و یکم (۱۶۱) قانون اساسی نمیباشد.