رأی وحدت رویه شماره 501
بسمه تعالی
ریاست معظم دیوان عالی كشور
احتراماً به استحضار عالی میرساند آقای بوزچلو وكیل آقای محمود افشاری به لحاظ اتخاذ رویههای مختلف در موارد مشابه از دو شعبه دیوان عالی كشور شعب 12 و 16 تقاضا كرده پرونده در هیئت عمومی دیوان عالی كشور مطرح و مورد رسیدگی قرار گیرد و جریان پروندههای مورد استناد به طور خلاصه به شرح ذیل معروض میگردد:
برای تهیه دوره کالبد شکافی آراء وحدت رویه کلیک کنید
- پرونده شماره 6-65/41 كیفری شیراز
در این پرونده آقای محمد طاهر محمدی به اتهام قتل عمدی بانوسمن گل فریدونی تحت تعقیب قرار گرفته پرونده با صدور كیفرخواست شماره 6943-19/9/62 دادسرای عمومی شیراز به دادگاه كیفری 1 ارسال شعبه 14 دادگاه كیفری 1 شیراز بدون انتخاب وكیل از طرف متهم یا تعیین وكیل تسخیری به اتهام متهم رسیدگی و به شرح نظریه مورخ 13/12/62 اظهار نظر به اعدام متهم در صورت پرداخت نصف دیه از طرف اولیاء دم نموده در اجرای مادۀ «287»[1] قانون اصلاح موادی از قانون آیین دادرسی كیفری پرونده به دیوان عالی كشور ارسال گردیده شعبه 12 دیوان عالی كشور طبق دادنامه شماره 571/12-13/2/1363 در صورت تضمین سهم صغار نظریه دادگاه را تنفیذ و شعبه 14 دادگاه با توجه به نظریه شعبه 12 دیوان عالی كشور طبق دادنامه شماره 489-7/9/64 حكم قصاص صادر نموده و اداره فنی طی شماره 9938/6-17/10/64 ضمن گزارش جریان پرونده عدم شركت وكیل دادرسی را مغایر با اصل «35»[2] قانون اساسی و رأی هیئت عمومی در مقام وحدت رویه تشخیص و به اجرای مقررات مادتین 284 و «284 مكرر»[3] قانون آیین دادرسی كیفری اظهارنظر شده است كه پرونده به دادسرای دیوان عالی كشور ارسال گردیده و آقای دادیار اجرای احكام به دادنامه مذكور به لحاظ عدم شركت وكیل در دادرسی اعتراض كرده و آقای رئیس شعبه 14 دادگاه كیفری 1 شیراز ایراد و اعتراض را نپذیرفت و با تایید نظریه آقای دادیار اجرای احكام پرونده از طریق دادسرای دیوان عالی كشور جهت رسیدگی و نقض دادنامه شماره 489-7/9/64 به دیوان عالی كشور ارسال و به شعبه 12 ارجاع و به شرح دادنامه شماره 143/12-4/3/65 چنین رأی داده است:
رأی – با توجه به محتویات پرونده ایراد و اعتراض دادسرای دیوان عالی كشور موجه به نظر میرسد با نقض دادنامه مذكور پرونده به شعبه دیگری از دادگاه های كیفری 1 شیراز جهت رسیدگی مجدد با حضور وكیل متهم ارسال میگردد.
بعد از نقض دادنامه پرونده به شعبه 13 دادگاه كیفری 1 شیراز ارجاع و با توجه به نظریه شعبه 12 دیوان عالی كشور با حضور وكیل متهم به موضوع رسیدگی و در تاریخ 9/5/65 اظهارنظر به قصاص در صورت پرداخت نصف دیه و تضمین سهم صغار نموده و شعبه 12 دیوان عالی كشور طبق دادنامه 651/12-3/9/65 نظریه دادگاه را تنفیذ و شعبه 13 به شرح دادنامه شماره 759-11/10/65 انشاء رأی كرده است.
- پرونده شماره 762-63 اجرایی
در این پرونده آقای محمود افشاری به اتهام قتل عمدی دادالله جمالی تحت تعقیب قرار گرفته و كیفرخواست به شماره 818-17/7/62 صادر و شعبه 13 دادگاه كیفری 1 شیراز به اتهام متهم بدون تعیین وكیل رسیدگی و طبق نظریه مورخ 14/12/62 به اعدام متهم اظهارنظر نموده و دراجرای مادۀ 287 قانون اصلاح موادی از قانون آیین دادرسی كیفری پرونده به دیوان عالی كشور فرستاده شده شعبه 16 دیوان عالی كشور به شرح دادنامه شماره 288/16-3/4/63 نظریه دادگاه را تنفیذ نموده و شعبه 13 دادگاه كیفری 1 شیراز طبق دادنامه شماره 81-14/2/64 حكم به اعدام صادر و اداره فنی طی شماره 2480/6-18/3/64 ضمن گزارش جریان پرونده به علت عدم تعیین وكیل انتخابی یا تسخیری رسیدگی و صدور حكم را مغایر با اصل 35 قانون اساسی دانسته و در این مورد به مادۀ 284 قانون اصلاح موادی از قانون آیین دادرسی كیفری استناد كرده است النهایه شورای عالی محترم قضایی دستور اجرای حكم را صادر نموده محكوم علیه درخواست اعاده دادرسی تقدیم و شعبه 16 دیوان عالی كشور به رد درخواست اعاده دادرسی اظهارنظر نموده ولی در رأی قید شده محكوم علیه میتواند طبق مادۀ 284 قانون مرقوم اقدام نماید (دادنامه شماره 730/16-15/11/64 كه آقای دادیار اجرای احكام دادسرای عمومی شیراز به لحاظ عدم شركت وكیل در دادرسی در اجرای مادتین 284 و 284 مكرر به دادنامه شماره 81-14/2/64 شعبه 13 دادگاه كیفری 1 شیراز اعتراض نموده پرونده از طریق دادسرای دیوان عالی كشور با تایید نظریه اجرای احكام شیراز به دیوان عالی كشور ارسال و به شعبه 16 دیوان عالی كشور ارجاع و طبق دادنامه شماره 371/16-29/6/65 چنین رأی داده است:
رأی – نظر به مندرجات پرونده و كیفیات منعكس در آن با توجه به تاریخ وقوع بزه 11/2/62 و تاریخ رأی وحدت رویه هیئت عمومی دیوان عالی كشور ردیف 62/71 شماره 15 مورخ 28/6/62 مورد را از موارد منعكس در مادۀ 284 قانون اصلاح موادی از قانون آیین دادرسی كیفری و دستورالعمل شورای عالی قضایی نموده و درخواست محكومعلیه مردود اعلام میگردد.
نظریه – همان طور كه ملاحظه میفرمایید در موضوعات مشابه بین آراء شعب 12 و 16 دیوان عالی كشور تهافت وجود دارد و به استناد قانون وحدت رویه مصوب سال 1328 جهت ایجاد هماهنگی و اتخاذ رویه واحد تقاضای طرح موضوع را در هیئت عمومی دیوان عالی كشور دارد.
معاون اول دادستان كل كشور
به تاریخ روز پنجشنبه 20/1/1366 جلسه هیئت عمومی دیوان عالی كشور به ریاست حضرت آیت الله سید عبدالكریم موسوی اردبیلی رئیس دیوان عالی كشور و با حضور آیت الله سید محمد موسوی خوئینیها دادستان كل كشور و جنابان آقایان رؤسا و مستشاران و اعضاء معاون و شعب حقوقی و كیفری دیوان عالی كشور به شرح ذیل تشكیل گردید و پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسی اوراق پرونده و استماع عقیده آیت الله سیدمحمد موسوی خوئینی ها دادستان كل كشور مبنی بر: « رأی وحدت رویه در مورد لزوم حضور وكیل در دادگاه شامل آرایی هم كه بعد از وحدت رویه صادر شده است میشود. هرچند رسیدگی و تنفیذ دیوان عالی كشور قبل از تاریخ رأی وحدت رویه باشد بنابراین نظر شعبه 12 صحیح است» مشاوره نموده و اكثریت بدین شرح رأی دادهاند:
رأی هیئت عمومی دیوان عالی كشور
نظر به عموم و اطلاق مادۀ «284»[4] قانون اصلاح موادی از قانون آیین دادرسی كیفری مصوب 1361 كه حكم بدوی را در سه مورد قابل تجدید نظر و نقض شناخته چنانچه وقوع بزه و مراتب رسیدگی قبل از رأی وحدت رویه «شماره 15-28/3/1363»[5] هیئت عمومی دیوان عالی كشور بوده ولی انشاء حكم بعد از رأی مذكور و بدون دخالت وكیل باشد مقررات مادۀ 284 قانون فوق الاشعار قابل اعمال است بنابراین رأی شعبه 12 دیوان عالی كشور كه با این نظر مطابقت دارد صحیح و مطابق با قانون تشخیص میشود.
این رأی به موجب «مادۀ واحده»[6] قانون وحدت رویه قضایی مصوب 1328 برای شعب دیوان عالی كشور و دادگاهها در موارد مشابه لازم الاتباع است.
مواد قانون و آرای مرتبط
[1] . مادۀ 287 قانون اصلاح موادی از قانون آیین دادرسی کیفری ( مصوب 1361 ) : رئیس دادگاه کیفری یک پس از رسیدگی و محاکمه متهم و مطالعه پرونده و نظریه مشاور هر گاه نظرش منتهی به برائت متهم و یا به کیفریکمتر از کیفرهای مندرج در مادۀ ۱۹۸ و تبصره آن باشد رأساً مبادرت به انشاء حکم میکند و این حکم به جز در موارد مذکور در مادۀ ۲۸۴ قطعی است لکن هر گاه نظرش منتهی به کیفرهای مذکور شد بدون انشاء رأی بدواً نظر و استنباط قضایی خود را به طور کتبی موجهاً به دیوان عالی کشور ارسال میدارد. دیوان عالی کشور با ملاحظه نظریه دادگاه و رسیدگی شکلی به پرونده امر چنانچه نظریه را صحیح و موجه تشخیص داد آن را تنفیذ و پرونده را اعاده مینماید تا رئیس دادگاه انشاء حکم نماید که در این صورت رأی صادره قطعی است.
[2] . اصل 35 قانون اساسی : در همه دادگاهها طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.
[3] . مادۀ 284 مکرر قانون اصلاح موادی از قانون آیین دادرسی کیفری ( مصوب 1361 ) : پس از نقض حکم دادگاه بعدی تجدید نظر در همان دادگاه یا دادگاه دیگری به شرط صالح بودن انجام خواهد شد.
[4] . مادۀ 284 قانون اصلاح موادی از قانون آیین دادرسی کیفری ( مصوب 1361 ) : حکم دادگاه بدوی تنها در ۳ مورد قابل نقض و تجدید نظر است و در سایر موارد قطعی است:
۱ – جایی که قاضی پرونده قطع پیدا کند که حکمش بر خلاف موازین قانونی یا شرعی بوده است.
۲ – جایی که قاضی دیگری قطع به اشتباه قانونی یا شرعی قاضی پرونده پیدا کند، به نحوی که اگر به او تذکر داده شود متنبه گردد و متوجه اشتباه خود شود.
۳ – جایی که ثابت شود قاضی پرونده صلاحیت رسیدگی و انشاء حکم را در موضوع پرونده نداشته است.
[5] . رأی وحدت رویه شماره 15 ( 1363 ) : نظر بر اینکه در اصل 35 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای حق استفاده از وکیل اهمیت خاصی منظور گردیده و از طرفی با توجه به مادۀ 9 قانون تشکیل محاکم جنایی و مستنبط از مقررات تبصرۀ 2 مادۀ 7 و مادۀ 12 لایحه قانونی، تشکیل دادگاههای عمومی مصوب 20 شهریور 1358 واصلاحیههای بعدی آن با لحاظ بخشنامه مورخ 17/7/61 شورای نگهبان دارای اعتبار قانونی است مداخله وکیل تسخیری «در صورتی که متهم شخصاً وکیل تعیین نکرده باشد» در محاکم کیفری و در موردی که مجازات اصلی آن جرم اعدام یا حبس دائم باشد ضروری است بنابراین رأی شعبه 16 دیوان عالی کشور که در خصوص مورد براساس این نظر صادر شده قانونی و موجه تشخیص میگردد. این رأی بر طبق مادۀ واحده قانون مربوط به وحدت رویه قضایی مصوب 1328 در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها لازم الاتباع است.
[6] . مادۀ واحده قانون وحدت رویه قضایی ( مصوب 1328) : هر گاه در شعب دیوان عالی کشور نسبت به موارد مشابه رویههای مختلف اتخاذ شده باشد به تقاضای وزیر دادگستری یا رییس دیوان مزبور و یا دادستان کل هیئت عمومی دیوان عالی کشور که در این مورد لااقل با حضور سه ربع از رؤسا و مستشاران دیوان مزبور تشکیل مییابد موضوع مختلففیه را بررسی کرده و نسبت به آن اتخاذ نظر مینمایند در این صورت نظر اکثریت هیئت مزبور برای شعب دیوان عالی کشور و سایر دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است و جز به موجب نظر هیئت عمومی یا قانون قابل تغییر نخواهد بود.