بسمه تعالی
ریاست محترم دیوانعالی کشور
احترlماً به استحضار عالی میرساند در تاریخ 8/12/73 طی شرحی به عنوان ریاست محترم قوه قضائیه به پیوست فتوکپی آراء صادره از دادگاههای حقوقی 2 و 1 شیراز و اهواز و بندرعباس اعلام شده در مورد دعوی تخلیه محل استیجاری دفتر وکالت از طرف شعب دادگاههای فوق آراء متهافت صادر گردیده و تقاضای طرح موضوع در هیئت عمومی دیوانعالی کشور به منظور ایجاد رویه واحد گردیده تقاضای مذکور از طرف معاونت اول محترم دیوانعالی کشور در اجرای مادۀ 3 از مواد اضافه شده به قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1337 به دادسرای دیوانعالی کشور ارسال شده که پس از مطالعه و بررسی پروندههای مربوطه اینک جریان پروندههای مربوطه به شرح ذیل معروض میشود:
برای تهیه دوره کالبد شکافی آراء وحدت رویه کلیک کنید
1ـ طبق محتویات پرونده کلاسه 48/3/72 شعبه دوم دادگاه حقوقی یک شیراز خواهانها 1ـ بنیاد حضرت مهدی (عج) به نمایندگی آقای حاج غلامعلی امینی 2ـ بانو احترام کاربر دادخواستی به طرفیت آقای علیرضا شریف زاده وکیل دادگستری به خواسته تخلیه یک دستگاه آپارتمان از پلاکهای 7158 و7159 به ضمیمه فتوکپی سند مالکیت و اجاره نامه عادی تقدیم دادگاه حقوقی 2 شیراز نمودهاند و در دادخواست توضیح دادهاند به موجب اجاره نامه عادی 17/7/63 محل مورد بحث را به مدت یکسال اجاره دادهاند و با توجه به انقضاء مدت اجاره و نیاز به مورد اجاره از خوانده خواسته شده مورد اجاره را تخلیه نماید لیکن نامبرده به عنوان استفاده از محل کسب (دفتر وکالت) از تخلیه خودداری نموده و تقاضای صدور حکم به شرح خواسته را به استناد مادۀ «15»[1] قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 1362 و مادۀ «494»[2] قانون مدنی و نظریه مشورتی 5078ـ 29/11/62 اداره حقوقی نمودهاند پرونده در شعبه 10 حقوقی 2 به کلاسه 72/10 ثبت و دادگاه با دعوت طرفین به موجب دادنامه 214ـ72ـ12/3/72 چنین رای داده است:
رای دادگاه نظر به اینکه خواهانها به موجب مدارک پیوست دادخواست تقاضای تخلیه آپارتمان را از خوانده دعوی که شغل وکالت میباشد را نمودهاند (عین جمله دادگاه) که با توجه به مدارک ابرازی و توضیحات نماینده خواهان و شخص خوانده در جلسه رسیدگی رابطه استیجاری محرز میباشد و با توجه به اینکه محل مورد اجاره دفتر وکالت خوانده میباشد تخلیه بعلت انقضاء مدت وارد نبوده و رد میگردد و نسبت به اینکه تقاضای خواهان بر مبنای نیاز شخصی میباشد چون دلیل و مدرکی جهت احتیاج شخصی ارائه ننمودهاند تقاضای خواهانها ثابت نبوده و حکم بر بطلان دعوی صادر و اعلام میدارد از رای مذکور تجدیدنظر خواهی شده و به شعبه 2 دادگاه حقوقی یک شیراز ارجاع و به شماره 48/3/72 ثبت گردیده و دادگاه پس از ملاحظه لوایح طرفین به شرح دادنامه 405ـ 21/7/72 به خلاصه چنین رای داده با توجه به اینکه هیچیک از اعتراضات تجدیدنظر خواهانها موجه نبوده و با هیچیک از شقوق مادۀ «10»[3] قانون تجدیدنظر آراء دادگاهها منطبق نیست زیرا به هر حال وکالت شغل و پیشه است و در نتیجه اجاره مشمول قانون روابط موجب و مستاجر سال 56 و مصوبه مورخ 25/10/69 مجمع تشخیص مصلحت نظام درخصوص حق کسب با پیشه یا تجارت میباشد و نه قانون موجر و مستاجر مصوب سال62 و از طرفی تجدیدنظر خواهانها هیچگونه دلیلی بر نیاز شخصی اقامه نکردهاند…. لذا حکم مورد اعتراض صحیح تشخیص و تائید شده است.
2ـ طبق محتویات پرونده کلاسه 2/70/90ح1 شعبه دوم دادگاه حقوقی یک اهواز، آقای دکتر شکور واحدیان دادخواستی به طرفیت آقای ارژنگ شیروانی شغل وکیل دادگستری به خواسته تخلیه عین مستاجره به علت انقضاء مدت اجاره به ضمیمه فتوکپی یک فقره سند مالکیت و اجاره نامه عادی تقدیم دادگاه حقوقی 2 اهواز نموده و در دادخواست توضیح داده خوانده به موجب قرار داد عادی که مدت آن منقضی شده و از تخلیه خودداری مینماید لذا به استناد مادۀ 494 قانون مدنی تقاضای رسیدگی و صدور حکم دارم. پرونده به شعبه ششم دادگاه حقوقی 2 اهواز ارجاع و به کلاسه 69/6/131ح2 ثبت گردیده و به موجب دادنامه شماره 928 به خلاصه چنین رای داده است با توجه به اینکه حسب اجاره نامه عادی ابرازی مورد اجاره جهت دفتر وکالت بوده و مستاجر به شغل مذکور اشتغال داشته اگر چه وکالت فی ذاته نوعی شغل تلقی و جنبه انتفاعی دارد لیکن با تدقیق در مقررات قانون تجارت این شغل در زمره مشاغل تجاری احصاء نگردیده و به علاوه اعتبار وکالت مبتنی بر موقعیت و شرایط محل اشتغال نبوده بلکه به اعتبار شخص وکیل و شایستگی وی بستگی دارد و بعبارت دیگر در مانحن فیه موقعیت و مرغوبیت محل اشتغال امر وکالت تابع و متاثر از موقعیت و اعتبار شخص وکیل است و از طرف دیگر بند 24 تبصرۀ الحاقی به مادۀ «55»[4] قانون شهرداری شغل مورد بحث را غیرتجاری معرفی کرده است بنابر این وکالت از مشاغل تجاری محسوب نمیشود تا مشمول قانون روابط موجب و مستاجر سال 1365 گردیده و حق کسب و پیشه به آن تعلق گیرد بلکه در حکم محل سکنی بوده و داخل در دایره شمول قانون روابط موجر و مستاجر سال 1362 میباشد علیهذا با توجه به مادۀ 494 قانون مدنی و به لحاظ انقضاء مدت اجاره و اینکه ادامه تصرفات مستاجر در عین مستاجره بدون اذن مالک فاقد جواز شرعی و قانونی است مستنداً به مادۀ مرقوم و مواد «1»[5] و «9»[6] و 15 قانون روابط موجب و مستاجر حکم بر تخلیه مورد اجاره با قید 5 ماده مهلت به منظور رفع عسر و حرج خوانده صادر و اعلام کرده است با وصول دادخواست تجدیدنظر از رای فوق پرونده به شعبه دوم حقوقی یک اهواز ارجاع و به شماره 2/70/90ح1 ثبت و این دادگاه به موجب دادنامه 153ـ72 با توجه به رای اخیرالتصویب هیئت عمومی محترم دیوانعالی کشور در مورد اینکه محل کار اطباء را مشمول قانون مالک و مستاجر مصوب سال 56 ندانسته یعنی محل مزبور رامحل کسب و پیشه تلقی ننموده و با توجه به اینکه این نظریه در مورد دفتر وکالت نیز صدق مینماید و قانوناً دلیلی بر اینکه محل دفتر وکالت محل کار و درآمد و نتیجتاً مشمول قانون مالک و مستاجر مصوب سال 56 باشد ملاحظه نمی شود لذا ضمن رد تجدیدنظر خواهی تجدیدنظر خواه نتیجتاً رای بر تائید و استواری دادنامه تجدیدنظر خواسته صادر و اعلام نموده است.
3ـ طبق محتویات پرونده .1/71/88ح1 شعبه اول دادگاه حقوقی یک بندرعباس: بانو عفت محمودآبادی و سایرین دادخواستی به طرفیت آقای عبدالرضا درتاج شغل وکیل دادگستری به خواسته تخلیه مستاجره آپارتمان واقع در بندرعباس مستند به سند مالکیت و اجاره نامه عادی و گواهی حصر وراثت به دادگاه حقوقی 2 بندرعباس تقدیم و توضیح دادهاند آپارتمان مورد اجاره متعلق به مورثمان بوده و پس از فوت ایشان توسط خواهان عیال متوفی به مدت یکسال به خوانده اجاره داده شده که با انقضاء مدت اجاره و نیاز مبرم خواهان و یکی از فرزندان متوفی به مورد اجاره مستنداً به بند 2 و 3 مادۀ 15 قانون روابط موجر و مستاجر و با عنایت به نظریه اداره حقوقی مبنی بر عدم تلقی دفتر وکیل به عنوان محل کسب تقاضای صدور حکم به شرح خواسته را داریم و شعبه سوم دادگاه حقوقی 2 بندرعباس به موجب دادنامه شماره 749 بخلاصه چنین رای داده با توجه به اینکه مالکیت خواهانها در مورد اجاره و نیز تصرفات خوانده در آن محرز بوده و ملک مزبور دفتر وکالت میباشد به استناد تبصرۀ 2 مادۀ «14»[7] قانون روابط موجر و مستاجر مصوب سال 56 و نیز تبصره یک مادۀ «8»[8] قانون سال 62 در حکم محل سکنی بوده و مشمول مقررات راجع به اجاره محل سکنی است مضافاً به اینکه وکیل کاسب و تاجر و پیشه ور محسوب نمیشود بلکه کار وی انجام و ارائه خدمات قضائی برای موکل به منظور احقاق حق و مساعدت به اجرای عدالت و رفع ظلم از موکل است نه جلب منفعت مادی متصور در امر کسب و پیشه و تجارت گرچه وکیل در این راه برای امرار معاش ناگزیر از دریافت دستمزد و حق الوکاله خواهد بود ولی دریافت حق الوکاله موجب تغییر ماهیت غیرانتفاعی عمل و کار وی نیست و با عنایت به اینکه مدت اجاره منقضی شده لذا با توجه به مادۀ 494 قانون مدنی و عدم نیاز خواهانها به فرض صحت موثر در مقام نیست لذا دعوی را ثابت تشخیص و مستنداً به مواد 1 و 15 قانون روابط موجب و مستاجر سال 62 حکم به محکومیت خوانده به تخلیه مورد اجاره را صادر و اعلام کرده است و خوانده از دادنامه فوق واخواهی نموده و دادگاه با استدلالی که در دادنامه صادره منعکس است رأی معترض عنه را حضوری دانسته و دعوی واخواهی را قانوناً قابل استماع تشخیص نداده و قرار رد آنرا صادر و اعلام کرده است با تجدیدنظر خواهی مستاجر شعبه اول محاکم حقوقی یک بندرعباس به موجب دادنامه 82ـ31/4/72 با قید اینکه ایراد و اعتراض موجهی که موجب فسخ دادنامه باشد به عمل نیامده و مطالب طرح شده تکرار مطالب قبلی است که مستدلاً رد گردیده النهایه با اعطاء هشت ماه مهلت جهت تخلیه بلحاظ عسر و حرج تجدیدنظر خواه دادنامه را عیناً تائید نموده است.
اینک با توجه به مراتب به شرح زیر اظهارنظر می نماید:
نظریه: همانطور که ملاحظه میفرمائید در مورد تخلیه محل استیجاری دفتر وکالت از طرف شعب مختلف دادگاههای حقوقی یک شیراز و اهواز و بندرعباس آراء متهافت صادر گردیده است بدین توضیح که دادگاه حقوقی 2 و 1 شیراز دفتر وکالت یک نوع شغل و پیشه است لذا تقاضای تخلیه بعلت انقضاء مدت وارد نبوده بلکه اجاره مشمول قانون موجر و مستاجر مصوب سال 56 می باشد در حالی که دادگاههای حقوقی یک اهواز و بندرعباس بر عکس به موجب دادنامه های شماره 153ـ72 و 82ـ31/4/72 با این استدلال که گرچه وکالت فی ذاته نوعی شغل تلقی میگردد لیکن شغل و کالت از مشاغل تجاری محسوب نمیشود تا محل مورد اجاره مشمول قانون روابط موجب و مستاجر مصوب سال 56 گردیده و حق کسب و پیشه به آن تعلق گیرد بلکه محل مورد اجاره در حکم محل سکنی و مشمول قانون موجر و مستاجر مصوب سال 62 میباشد نتیجتاً حکم دادگاه بدوی مبنی بر تخلیه را با توجه به مادۀ 494 قانون مدنی به لحاظ انقضاء مدت تائید نمودهاند بنابه مراتب نظر به اینکه در موارد مشابه آراء متهافت صادر گردیده است در اجرای مادۀ 3 از مواد اضافه شده به قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال 1337 تقاضای طرح موضوع را در هیئت عمومی محترم دیوانعالی کشور به منظور ایجاد رویه واحد مینماید.
معاون اول دادستان کل کشور ـ حسن فاخری
به تاریخ روز سه شنبه 20/6/1375جلسه وحدت رویه هیئت عمومی دیوانعالی کشور به ریاست حضرت آیت ا… محمد محمدی گیلانی رئیس دیوانعالی کشور و با حضور جناب آقای مهدی ادیب رضوی نماینده دادستان محترم کل کشور و جنابان آقایان رؤسا و مستشاران شعب کیفری و حقوقی دیوانعالی کشور تشکیل گردید.
پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسی اوراق پرونده و استماع عقیده جناب آقای مهدی ادیب رضوی نماینده دادستان محترم کل کشور مبنی بر:«نظر به اینکه محل مورد اجاره به منظور استفاده دفتر وکالت به اجاره واگذار شده و برابر مقررات قانون تجارت، شغل وکالت از مشاغل تجاری نمیباشد و طبق تبصره بند 24 مادۀ 55 قانون شهرداری استفاده از محل مورد اجاره به عنوان دفتر وکالت استفاده تجاری محسوب نمیگردد و از طرفی محل کار وکیل بستگی به موقعیت محل نداشته بلکه در رابطه با اعتبار شخصی وکیل میباشد بنابراین دفتر وکالت وکیل تابع مقررات محل مسکونی میباشد و رای شعبه دوم دادگاه حقوقی یک اهواز و شعبه اول دادگاه حقوقی یک بندرعباس موجه بوده معتقد به تائید آن می باشم.»، مشاوره نموده و اکثریت قریب به اتفاق بدین شرح رای دادهاند.
رای شماره 607ـ 20/6/1375
رأی وحدت رویه هیئت عمومی دیوانعالی کشور
نظر به اینکه شغل وکالت دادگستری تابع قانون خاص بوده و طبق آیین نامه و مقررات مربوط به خود دفتر آن محلی است برای پذیرایی موکلین و تنظیم امور وکالتی، که در واقع به اعتبار شخص وکیل اداره میشود نه به اعتبار محل کار و نیز در زمره هیچیک از مشاغل احصاء شده در مادۀ «2»[9] قانون تجارت نبوده و به لحاظ داشتن مقررات خاص به موجب تبصرۀ یک مادۀ «2»[10] قانون نظام صنفی مصوب 13/4/59 شورای انقلاب اسلامی از شمول مقررات نظام صنفی مستثنی میباشد. لذا به اقتضای مراتب فوق دفتر وکالت دادگستری را نمیتوان از مصادیق محل کسب و پیشه و تجارت و مشمول قانون روابط موجب و مستاجر مصوب سال 1356 دانست بلکه مشمول عمومات قانون مدنی و قانون روابط موجر و مستاجر مصوب سال 1362 میباشد. علیهذا به نظر اکثریت اعضاء هیئت عمومی دیوانعالی کشور آراء صادره از دادگاههای حقوقی اهواز و بندرعباس که بر تخلیه محل مورد اجاره (دفتر وکالت) اصدار یافته صحیح و منطبق با موازین قانونی تشخیص میشود.
این رأی بر طبق مادۀ «3»[11] از قانون مواد الحاقی به قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال1337 برای دادگاهها در موارد مشابه لازم الاتباع است.
مواد قانونی و آرای مرتبط
[1] . مادۀ 15 قانون روابط موجر و مستاجر ( مصوب 1362 ) : از تاریخ تصویب این قانون اجاره محلهائی که برای سکونت واگذار میشود تابع مقررات قانون مدنی و این قانون و شرایط مقرر بین طرفین میباشد.
[2] . مادۀ 494 قانون مدنی ( مصوب 1314 ) : عقد اجاره به محض انقضاء مدت بر طرف میشود و اگر پس از انقضاء آن مستأجر عین مستأجره را بدون اذن مالک مدتی در تصرفخود نگاه دارد موجر برای مدت مزبور مستحق اجرتالمثل خواهد بود اگر چه مستأجر استیفاء منفعت نکرده باشد و اگر با اجازه مالک در تصرف نگاهدارد وقتی باید اجرتالمثل بدهد که استیفاء منفعت کرده باشد مگر این که مالک اجازه داده باشد که مجاناً استفاده نماید.
[3] . مادۀ 10 قانون تجدید نظر آراء دادگاهها ( مصوب 1372 ) : جهات درخواست تجدیدنظر به قرار زیر است:
1 – ادعای عدم اعتبار مدارک استنادی دادگاه یا دروغ بودن شهادت شهود یا فقدان شرایط قانونی شهادت، در شهود.
2 – ادعای مخالف بودن رأی با قانون.
3 – ادعای عدم صلاحیت دادگاه یا عدم صلاحیت قاضی صادرکننده رأی.
4 – ادعای عدم توجه قاضی به دلایل یا مدافعات.
تبصره – اگر درخواست تجدیدنظر به استناد یکی از جهات مذکور در این ماده به عمل آمده باشد مرجع تجدیدنظر در صورت وجود جهتی دیگر میتواند به آن جهت هم رسیدگی نماید.
[4] . تبصرۀ الحاقی به مادۀ 55 قانون شهرداری ها : تبصره زیر به بند ۲۴ مادۀ ۵۵ الحاق میگردد:
تبصره – شهرداری در شهرهایی که نقشه جامع شهر تهیه شده مکلف است طبق ضوابط نقشه مذکور در پروانههای ساختمانی نوع استفاده از ساختمان را قید کند. در صورتی که بر خلاف مندرجات پروانه ساختمانی در منطقه غیر تجاری محل کسب یا پیشه و یا تجارت دایر شود شهرداری مورد را درکمیسیون مقرر در تبصرۀ ۱ مادۀ ۱۰۰ این قانون مطرح مینماید و کمیسیون در صورت احراز تخلف مالک یا مستأجر با تعیین مهلت مناسب که نباید از دو ماه تجاوز نماید در مورد تعطیل محل کسب یا پیشه و یا تجارت ظرف مدت یک ماه اتخاذ تصمیم میکند.
این تصمیم وسیله مأمورین شهرداری اجرا میشود و کسی که عالماً از محل مزبور پس از تعطیل برای کسب و پیشه و یا تجارت استفاده کند به حبسجنحهای از شش ماه تا دو سال و جزای نقدی از پنج هزار و یک ریال تا ده هزار ریال محکوم خواهد شد و محل کسب نیز مجدداً تعطیل میشود. دایر کردن دفتر وکالت و مطب و دفتر اسناد رسمی و ازدواج و طلاق و دفتر روزنامه و مجله و دفتر مهندسی وسیله مالک از نظر این قانون استفاده تجاری محسوب نمیشود.
[5] . مادۀ 1 قانون روابط موجر و مستاجر ( مصوب 1362 ) : اماکنی که برای سکنی با تراضی با موجر به عنوان اجاره یا صلح منافع و یا هر عنوان دیگری به منظور اجاره به تصرف متصرف داده شده یا بشود اعم از اینکه سند رسمی یا سند عادی تنظیم شده یا نشده باشد مشمول مقررات این قانون است.
[6] . مادۀ 9 قانون روابط موجر و مستاجر ( مصوب 1362 ) : در مواردی که دادگاه تخلیه ملک مورد اجاره را به لحاظ کمبود مسکن موجب عسر و حرج مستأجر بداند و معارض با عسر و حرج موجرنباشد، میتواند مهلتی برای مستأجر قرار بدهد.
تبصرۀ 1 (اصلاحی 24ˏ07ˏ1365)- در مواردی که دادگاه صدور حکم تخلیه اماکن آموزشی و دولتی و مورد اجاره مهاجرین جنگی و رزمندگان را به علت کمبود جای مناسب و عسر و حرج تشخیص دهد دادگاه موظف است تا رفع عسر و حرج به مدت پنجسال از تاریخ 28 /6 /1364 از صدور حکم خودداری کند و مستأجرین اماکن آموزشی و دولتی مکلفند ظرف این مدت جهت رفع کمبود اماکن تدابیر لازم اتخاذ نمایند.
تبصرۀ 2 (الحاقی 28ˏ06ˏ1364)- شورای عالی قضائی مکلف است در اولین فرصت دادگاههای ویژه ای را تشکیل داده و کلیه احکام تخلیه که از طرف دادگاهها یا اداره ثبت صادر گردیده و هنوز اجراء نشده است مورد تجدیدنظر قرار دهند چنانچه تخلیه منزل مستلزم عسر و حرج برای مستأجر باشد آن حکم را متوقف سازد.
تبصرۀ 3 (اصلاحی 10ˏ08ˏ1371)- در مواردی که دادگاه صدور حکم تخلیه اماکن مورد استفاده مهاجرین جنگی را به علت کمبود جای مناسب عسر و حرج تشخیص دهد موظف تا رفع عسر و حرج حداکثر به مدت 2 سال از تاریخ 3 /7 /1371 از صدور حکم تخلیه خودداری کند. این حکم، مخصوص به صورتی است که عسر و حرج مذکور مزاحم با عسر و حرج مالک نباشد.
تبصرۀ 4 (اصلاحی 10ˏ08ˏ1371)- در شهرها و بخشها و روستاهایی که ساکنان آن به واسطه جنگ تحمیلی مهاجرت کردهاند و در حال حاضر در اماکن دولتی و شخصی ساکن هستند به محض اینکه اماکن جدید و یا قدیم آنها در محل قبلی سکونت آنان آماده شود لازم است با اعلام نظر ستاد بازسازی، مهاجرین جنگ تحمیلی اماکن دولتی و شخصی را تخلیه نمایند.
[7] . مادۀ 14 قانون روابط موجر و مستاجر ( مصوب 1362 ) : در موارد زیر موجر میتواند حسب مورد صدور حکم فسخ اجاره یا تخلیه را از دادگاه درخواست کند دادگاه ضمن حکم فسخ اجاره دستور تخلیه مورد اجاره را صادر مینماید و این حکم علیه مستأجر یا متصرف اجرا و محل تخلیه خواهد شد.
۱ – در موردی که مستأجر مسکن بدون داشتن حق انتقال به غیر در اجارهنامه و یا در موردی که اجارهنامهای در بین نباشد مورد اجاره را کلاً یا جزئاً به هر صورتی که باشد به غیر واگذار نموده یا عملاً از طریق وکالت یا نمایندگی و غیره در اختیار و استفاده دیگری جز اشخاص تحتالکفاله قانونی خودقرار داده باشد.
۲ – در موردی که عین مستأجره به منظور کسب یا پیشه و یا تجارت خود مستأجر اجاره داده شده و مستأجر آن را به عناوینی از قبیل وکالت یا نمایندگی و غیره عملاً به غیر واگذار کند بدون این که طبق مادۀ ۱۹ این قانون با مستأجر لاحق اجارهنامه تنظیم شده باشد.
۳ – در صورتی که در اجارهنامه محل سکنی حق فسخ اجاره هنگام انتقال قطعی شرط شده باشد مشروط به این که خریدار بخواهد شخصاً درمورد اجاره سکونت نماید و یا آن را برای سکونت اولاد یا پدر. یا مادر یا همسر خود تخصیص دهد. در این صورت اگر خریدار تا سه ماه از تاریخ انتقالملک برای تخلیه مراجعه ننماید درخواست تخلیه به این علت تا انقضای مدت اجاره پذیرفته نمیشود.
۴ – در صورتی که مورد اجاره محل سکنی بوده و مالک پس از انقضای مدت اجاره احتیاج به مورد اجاره برای سکونت خود یا اشخاص مذکور دربند فوق داشته باشد.
۵ – هر گاه مورد اجاره محل سکنی در معرض خرابی بوده و قابل تعمیر نباشد.
۶ – در صورتی که از مورد اجاره محل سکنی بر خلاف منظوری که در اجارهنامه قید شده استفاده گردد.
۷ – در مورد محل کسب و پیشه و تجارت هر گاه مورد اجاره برای شغل معینی اجاره داده شده و مستأجر بدون رضای موجر شغل خود را تغییردهد مگر این که شغل جدید عرفاً مشابه شغل سابق باشد.
۸ – در صورتی که مستأجر در مورد اجاره تعدی یا تفریط کرده باشد.
۹ – در صورتی که مستأجر در مهلت مقرر در مادۀ ۶ این قانون از پرداخت مالالاجاره یا اجرتالمثل خودداری نموده و با ابلاغ اخطار دفترخانه تنظیمکننده سند اجاره یا اظهارنامه (در موردی که اجارهنامه عادی بوده یا اجارهنامهای در بین نباشد) ظرف ده روز قسط یا اقساط عقب افتاده را نپردازد.در این مورد اگر اجارهنامه رسمی باشد موجر میتواند از دفترخانه یا اجرای ثبت صدور اجرائیه بر تخلیه و وصول اجارهبها را درخواست نماید.
هر گاه پس از صدور اجرائیه مستأجر اجارهبهای عقب افتاده را تودیع کند اجرای ثبت تخلیه را متوقف میکند ولی موجر میتواند به استناد تخلفمستأجر از پرداخت اجارهبها از دادگاه درخواست تخلیه عین مستأجر را بنماید.
هر گاه اجارهنامه عادی بوده یا سند اجاره تنظیم نشده باشد موجر میتواند برای تخلیه عین مستأجره و وصول اجارهبها به دادگاه مراجعه کند.
در موارد فوق هر گاه مستأجر قبل از صدور حکم دادگاه اضافه بر اجارهبهای معوقه صدی بیست آن را به نفع موجر در صندوق دادگستری تودیع نمایدحکم به تخلیه صادر نمیشود و مستأجر به پرداخت خسارت دادرسی محکوم و مبلغ تودیع شده نیز به موجر پرداخت میگردد، ولی هر مستأجر فقطیک بار میتواند از این ارفاق استفاده کند، حکم دادگاه در موارد مذکور در این بند قطعی است.
تبصرۀ ۱ – در صورتی که مستأجر دو بار ظرف یک سال در اثر اخطار یا اظهارنامه مذکور در بند ۹ این ماده اقدام به پرداخت اجارهبها کرده باشد وبرای بار سوم اجارهبها را در موعد مقرر به موجر نپردازد و یا در صندوق ثبت تودیع ننماید موجر میتواند با تقدیم دادخواست مستقیماً از دادگاه درخواست تخلیه عین مستأجر را ننماید. حکم دادگاه در این مورد قطعی است.
تبصرۀ ۲ – در صورتی که مورد اجاره به منظوری غیر از کسب یا پیشه یا تجارت اجاره داده شود از هر حیث تابع مقررات مربوط به اجاره محلسکنی خواهد بود.
تبصرۀ ۳ – در مورد بند شش این ماده اگر مستأجر مرکز فساد که قانوناً دائر کردن آن ممنوع است در مورد اجاره دایر نماید دادستان علاوه بر انجام وظایف قانونی خود به محض صدور کیفرخواست به درخواست موجر مورد اجاره را در اختیار موجر قرار میدهد.
تبصرۀ ۴ – در صورتی که مستأجر محل سکنی در شهر محل سکونت خود مالک یک واحد مسکونی باشد موجر حق دارد پس از انقضای مدتاجاره تقاضای تخلیه مورد اجاره را بنماید.
[8] . مادۀ 8 قانون روابط موجر و مستاجر ( مصوب 1362 ) : موجر میتواند در موارد زیر اجاره را فسخ و حکم تخلیه را از دادگاه درخواست کند.
الف – در موردی که مستأجر با سلب حق انتقال به غیر مورد اجاره را کلاً یا جزء به هر صورتی که باشد به غیر واگذار نموده و یا عملاً از طریق وکالت و یا نمایندگی و غیره در اختیار و استفاده دیگری جز اشخاص تحتالکفاله قانونی خود قرار داده باشد.
ب – در صورتی که در اجارهنامه حق فسخ اجاره هنگام انتقال قطعی شرط شده باشد.
ج – در صورتی که از مورد اجاره بر خلاف منظور و جهتی که در قرارداد اجاره قید شده استفاده گردد.
د – در صورتی که مستأجر با تعهد به پرداخت اجارهبها در مهلت مقرر از آن شرط تخلف نماید.
تبصرۀ ۱ – در صورتی که عین مستأجره برای مقصودی غیر از کسب یا پیشه و یا تجارت به اجاره داده شود از هر حیث تابع مقررات مربوط به اجارهمحل سکنی است.
تبصرۀ ۲ – اگر مستأجر مورد اجاره را مرکز فساد قرار داده باشد به محض ثبوت آن در دادگاه به درخواست موجر مورد اجاره را تخلیه و در اختیارموجر قرار میدهد.
[9] . مادۀ 2 قانون تجارت ( مصوب 1311 ) : معاملات تجارتی از قرار ذیل است:
۱) خرید یا تحصیل هر نوع مال منقول به قصد فروش یا اجاره اعم از اینکه تصرفاتی در آن شده یا نشده باشد.
۲) تصدی به حمل و نقل از راه خشکی یا آب یا هوا به هر نحوی که باشد.
۳) هر قسم عملیات دلالی یا حقالعملکاری (کمیسیون) و یا عاملی و همچنین تصدی به هر نوع تأسیساتی که برای انجام بعضی امور ایجاد میشود از قبیل تسهیل معاملات ملکی یا پیدا کردن خدمه یا تهیه و رسانیدن ملزومات و غیره.
۴) تأسیس و به کار انداختن هر قسم کارخانه مشروط بر اینکه برای رفع حوائج شخصی نباشد.
۵) تصدی به عملیات حراجی.
۶) تصدی به هر قسم نمایشگاههای عمومی.
۷) هر قسم عملیات صرافی و بانکی.
۸) معاملات برواتی اعم از اینکه بین تاجر یا غیر تاجر باشد.
۹) عملیات بیمه بحری و غیر بحری
۱۰) کشتیسازی و خرید و فروش کشتی و کشتیرانی داخلی یا خارجی و معاملات راجعه به آنها.
[10] . مادۀ 2 قانون نظام صنفی ( مصوب 1359 ) : فرد صنفی شخص حقیقی یا حقوقی که دریکی از فعالیتهای صنفی اعم از تولید ، تبدیل ، خرید و فروش ، توزیع و انجام خدمات بدنی یا فکری سرمایه گذاری نموده و به عنوان پیشه ور و صاحب حرفه و مشاغل آزاد خواه شخصاً یا با مباشرت دیگران محل کسبی دائر و یا وسیله کسبی فراهم کند و تمام یا قسمتی از کالا و یا محصول و یا خدمات را مستقیماً به مصرف کننده عرضه نماید ، فرد صنفی شناخته میشود.
تبصرۀ 1 – صنوفی که دارای قانون و مقررات خاص هستند از قبیل پزشکان ، وکلای دادگستری ، روزنامه نگاران ، صاحبان دفاتر اسناد رسمی از شمول این قانون مستثنی میباشند.
تبصرۀ 2 – دارندگان کارت اطاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در صورتی که مبادرت به ایجاد واحد صنفی طبق تعریف این قانون بنمایند ، فعالیتهای واحدهای صنفی مذکور از لحاظ امور صنفی تابع مقررات این قانون خواهد بود.
تبصرۀ 3 – کارگاهها و مؤسسات تولیدی و واحدهای اختصاصی که وضع آنها با ضوابط و مقررات اطاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران انطباق ندارد و لواینکه محصولات و تولیدات خود را مستقیماً هم به مصرف کننده عرضه ننماید تابع مقررات این قانون خواهند بود.
[11] . مادۀ 3 اضافه شده به قانون آیین دادرسی مصوب 1337 : هرگاه ازطرف دادگاهها اعم از جزائی و حقوقی راجع به استنباط از قوانین رویههای مختلفی اتخاذ شده باشد دادستان کل پس از اطلاع مکلف است موضوع را در هیئت عمومی دیوان کشور مطرح نموده رأی هیئت عمومی را در آن باب بخواهد رأی هیئت عمومی در موضوعاتی که قطعی شده بی اثراست ولی از طرف دادگاهها باید در مورد مشابه پیروی شود.