رأی وحدت رویه شماره 585
بسمه تعالی
ریاست محترم هیئت عمومی دیوانعالی کشور
احتراماً به استحضار میرساند: در شعب سوم و ششم دیوانعالی کشور بر اثر استنباط از بند 3 مادۀ 7 قانون تشکیل دادگاههای حقوقی 1 و 2 مصوب سوم آذر ماه 1364 و تشخیص صلاحیت دادگاههای حقوقی در رسیدگی به دعوی خلع ید غاصبانه از اعیان غیر منقول رویه های مختلف اتخاذ شده و اقتضاء دارد که موضوع بر طبق قانون وحدت رویه قضایی مصوب 7 تیر 1328 برای ایجاد رویه واحد در هیئت عمومی دیوان عالی کشور مطرح شود، پرونده های مزبور و آراء دادگاههای حقوقی و شعب سوم و ششم دیوانعالی کشور اجمالاً به این شرح است:
برای تهیه دوره کالبد شکافی آراء وحدت رویه کلیک کنید
الف – به حکایت پرونده های کلاسه 71/1076 شعبه 4 دادگاه حقوقی 2 ساری، بنیاد علوی ساری به طرفیت خسرو رییسیان و غیره به خواسته خلع ید غاصبانه از قسمتی از پلاک 2/12 بخش 9 ثبت ساری مقوم به مبلغ دو میلیون و یکصد هزار ریال اقامه دعوی نموده و به رونوشت سند مالکیت استناد کرده و نوشته است تصرف خوانده ها غاصبانه میباشد و بر طبق مادتین «308»[1] و «311»[2] قانون مدنی رسیدگی و صدور حکم تقاضا میشود. دادگاه حقوقی2 ساری دعوی را مالی و بهای خواسته را بیش از 2 میلیون ریال و خارج از صلاحیت دادگاه حقوقی 2 تشخیص و قرار عدم صلاحیت شماره 1088-12/10/71 را صادر کرده و پرونده را به دادگاه حقوقی یک ساری فرستاده است شعبه 2 دادگاه حقوقی یک ساری به این استدلال که رسیدگی به دعوی خلع ید غاصبانه بر طبق بند 3 مادۀ 7 قانون تشکیل دادگاههای حقوقی 1 و 2 در صلاحیت دادگاه حقوقی 2 میباشد مگر این که اختلاف در مالکیت حاصل شود و در این پرونده چنین اختلافی حاصل نشده رسیدگی را در صلاحیت دادگاه حقوقی 2 تشخیص و قرار عدم صلاحیت شماره 437-28/10/71 را صادر کرده و بر اثر اختلاف در امر صلاحیت پرونده به دیوانعالی کشور ارسال شده و به شعبه سوم ارجاع گردیده و رأی شعبه سوم دیوان عالی کشور در پرونده کلاسه 2/3/6973 با شماره 5/12/71-800/3 به این شرح است:
به موجب بند 3 مادۀ 7 قانون تشکیل دادگاههای حقوقی 1 و 2 رسیدگی به دعوی خلع ید مال غیر منقول مطلقاً و قطع نظر از ارزش و تقویم خواسته در صلاحیت دادگاه حقوقی 2 قرار داده شده و ارزش خواسته تأثیری در این صلاحیت ندارد الا این که مالکیت ملک محل اختلاف اصحاب دعوی واقع شود که بر این تقدیر دعوی مالی خواهد شد و نصاب مذکور در بند 2 مادۀ 7 قانون اشعاری لازم الرعایه است بنا به مراتب و با عنایت به این که پرونده امر انعکاسی از اختلاف در مالکیت ندارد اقدام دادگاه حقوقی 2 ساری در زمینه صدور قرار عدم صلاحیت مورخ 12/10/71 وجاهت قانونی نداشته است و با تشخیص صلاحیت دادگاه حقوقی 2 به استناد مادۀ «32»[3] لایحه قانونی تشکیل دادگاههای عمومی حل اختلاف می نماید و پرونده را جهت رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه حقوقی 2 شهرستان ساری ارسال میدارد.
ب – به حکایت پرونده کلاسه 71/1080 شعبه 4 دادگاه حقوقی 2 ساری، بنیاد علوی شهرستان ساری علیه علی گدا و شیرعلی جلالی دعوایی به خواسته خلع ید غاصبانه از قسمتی از پلاک 2 فرعی از 12 اصلی بخش 9 ثبت ساری مقوم به مبلغ دو میلیون و یکصد هزار ریال در دادگاه حقوقی 2 ساری اقامه نموده و به استناد رونوشت سند مالکیت و مادتین 308 و 311 قانون مدنی تقاضای رسیدگی کرده است دادگاه حقوقی 2 ساری دعوی را مالی و بهای خواسته را بیش از دو میلیون ریال و رسیدگی را از صلاحیت دادگاه حقوقی یک تشخیص و با صدور قرار عدم صلاحیت شماره 1085-12/10/71 پرونده را به دادگاه حقوقی یک ساری ارسال نموده است دادگاه حقوقی یک شعبه 2 ساری به استدلال این که برابر بند 3 مادۀ 7 قانون تشکیل دادگاههای حقوقی 1 و 2 رسیدگی به دعوی خلع در صلاحیت دادگاه حقوقی 2 گذاشته شده مگر این که در امر مالکیت اختلاف شود و در این پرونده چنین اختلافی ایجاد نشده رسیدگی را در صلاحیت دادگاه حقوقی 2 ساری تشخیص و قرار عدم صلاحیت شماره 440-28/10/71 را صادر نموده و بر اثر اختلاف در امر صلاحیت پرونده برای حل اختلاف به دیوانعالی کشور ارسال و به شعبه ششم دیوانعالی کشور ارجاع شده و شعبه مزبور در پرونده کلاسه 14-6-6972 رأی شماره 839/6-26/12/71 را به این شرح صادر نموده است.
با توجه به محتویات پرونده و بهای خواسته که رأساً از جانب خواهان تعیین گردیده رسیدگی به موضوع در صلاحیت دادگاه حقوقی یک ساری است علیهذا با اعلام صلاحیت دادگاه مزبور حل اختلاف مینماید.
نظریه – در این دو پرونده دعوی تحت عنوان خلع ید غاصبانه اقامه شده و خواهان بهای خواسته را در حد نصاب دادگاه حقوقی یک معین کرده و دادگاههای حقوقی یک و حقوقی 2 ساری در مورد مالی بودن دعوی یا غیر مالی بودن آن اختلاف نظر پیدا نمودهاند و بر اثر اختلاف در امر صلاحیت پرونده ها به دیوانعالی کشور ارسال شده و شعب سوم و ششم دیوانعالی کشور در مقام حل اختلاف رویههای متضاد اتخاذ نموده اند برای روشن شدن مطلب توجه به نکات زیر ضروری است:
ید در اصطلاح فقهی و حقوقی به معنای استیلا و سلطه و سیطره بر اعیان خارجیه است و ذوالید کسی است که عین خارجیه را در تصرف دارد و نسبت به آن اعمال حکومت میکند و می تواند آزادانه هر نوع عمل حقوقی انجام دهد و با این ترتیب متصرف اعیان خارجیه که در آن استیلا و سیطره دارد مالک شناخته می شود و مادۀ 35 قانون مدنی که مقرر میدارد « تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت می باشد» ناظر به چنین موردی است ، اثبات خلاف این اماره قانونی هم در مادۀ «36»[4] قانون مدنی به این عبارت بیان شده است: «تصرفی که ثابت شود ناشی از سبب مملک یا ناقل قانونی نبوده معتبر نخواهد بود» ، متصرف اعیان خارجیه همیشه ذوالید نیست و بر عین مورد تصرف خود استیلا و سیطره ندارد مانند مستأجر و امین و وکیل و غیره . این نوع ید را ید از قبل مالک یا ید ماذونه مینامند بنابراین دعوی خلع ید که برای گرفتن عین خارجیه از متصرف آن اقامه می شود دو صورت دارد:
اگر دعوی تحت عنوان غصب اقامه شود مدعی خود را مالک میداند و میخواهد دلایلی ارائه دهد تا اماره قانونی مذکور در مادۀ 35 قانون مدنی را که مورد استناد و استفاده متصرف می باشد متزلزل و بی اثر سازد و نتیجه رسیدگی دادگاه به چنین دعوایی تشخیص مالکیت یکی از متداعیین و فی حد نفسه دعوی مالی است و به این دعوی بر مبنای حدیث نبوی (ص) البینه علی من ادعی و الیمین علی من انکر رسیدگی می شود و صلاحیت دادگاه تابع بهای خواسته است.
اما اگر دعوی عنوان غصب را نداشته و خلع ید از متصرفی که ید او مأذون از قبل مالک بوده خواسته شود مانند ید مستأجر و امین و وکیل و امثال آنها، چنین دعوایی غیر مالی است و رسیدگی دادگاه بر اساس قاعده علی الیدما اخذت حتی تودیه خواهد بود و مدعی علیه باید عین مال را به صاحبش مسترد نماید مگر این که مدعی مالکیت شده و ادعای خود را به طور مستقیم و یا غیر مستقیم مستند به انتقال از مدعی نماید که در این حالت دعوی مالی بوده و صلاحیت دادگاه تابع نصاب مدعی به می شود. «بند 2 مادۀ «13»[5] قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1318».
نتیجه آن که دعوی خلع ید مذکور در بند 3 ماده 7 قانون تشکیل دادگاههای حقوقی یک و دو مصوب 1364 ناظر به دعوی ذوالید علیه ید مأذون از قبل مالک بوده و منصرف از دعوی غصب میباشد که از ضمانات قهری و از دعاوی مالی مشمول بند، 2 ماده 7 قانون تشکیل دادگاههای حقوقی 1 و 2 راجع به اموال منقول و غیر منقول است.
معاون اول قضایی دیوانعالی کشور – فتح الله یاوری
جلسه وحدت رویه به تاریخ روز سه شنبه 13/7/1372 جلسه وحدت رویه هیئت عمومی دیوانعالی کشور به ریاست حضرت آیت الله مرتضی مقتدایی رییس دیوانعالی کشور و با حضور جناب آقای مهدی ادیب رضوی، نماینده دادستان محترم کل کشور و جنابان آقایان رؤسا و مستشاران شعب کیفری و حقوقی دیوانعالی کشور تشکیل گردید.
پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسی اوراق پرونده و استماع عقیده جناب آقای مهدی ادیب رضوی نماینده دادستان محترم کل کشور، مبنی بر:
«به موجب بند 3 مادۀ 7 قانون تشکیل دادگاههای حقوقی و 2 مصوب آذر ماه 1364 در باب صلاحیت دادگاه های حقوقی 2 تصریح شده، یکی از موارد صلاحیت مطالبه خلع ید از اعیان غیر منقول است، در صورتی که اصل مالکیت مورد نزاع نباشد، همانطور که از ظاهر ماده مشخص است، در تعیین صلاحیت برای رسیدگی به این گونه دعاوی ارزش و میزان خواسته مورد نظر نبوده است، در پرونده های مطروحه نیز که دعوی تحت عنوان خلع ید غاصبانه اقامه شده، ارزش خواسته تأثیری در صلاحیت ندارد و رسیدگی به موضوع در صلاحیت دادگاه حقوقی 2 می باشد، بنابراین رأی شعبه سه دیوانعالی کشور که با این نظریه انطباق دارد مورد تأیید است.»، مشاوره نموده و اکثریت بدین شرح رأی دادهاند:
رای شماره 585-13/7/1372
رأی وحدت رویه هیئت عمومی دیوانعالی کشور
دعوی خلع ید از اعیان غیر منقول به صراحت بند 3 مادۀ «7»[6] قانون تشکیل دادگاههای حقوقی 1 و 2 مصوب سوم آذرماه 1364 از دعاوی غیر مالی و رسیدگی آن در صلاحیت دادگاههای حقوقی دو میباشد و دعوی خلع ید غاصبانه را نیز شامل میشود مگر این که در رسیدگی به این نوع دعاوی بر اساس اظهارات طرفین در موقع رسیدگی در امر مالکیت اختلاف شود که در این صورت نصاب دادگاههای حقوقی معتبر است.
بنابراین رأی شعبه سوم دیوانعالی کشور صحیح تشخیص میشود.
این رأی بر طبق «مادۀ واحدۀ»[7] قانون وحدت رویه قضایی مصوب 328 برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازم الاتباع است.
مواد قانونی و آرای مرتبط
[1] . مادۀ 308 قانون مدنی (مصوب 1307) : غصب استیلاء بر حق غیر است به نحو عدوان. اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است.
[2] . مادۀ 311 قانون مدنی (مصوب 1307) : غاصب باید مال مغصوب را عینا به صاحب آن رد نماید و اگر عین تلف شده باشد باید مثل یا قیمت آن را بدهد و اگر به علت دیگری رد عین ممکن نباشد باید بدل آن را بدهد.
[3] . مادۀ 32 لایحه قانونی تشکیل دادگاههای عمومی : حل اختلاف در صلاحیت بین دادگاههای عمومی به ترتیب ذیل به عمل میآید:
۱ – هر گاه طرفین اختلاف دو دادگاه صلح باشد و هر دو دادگاه در حوزه یک شهرستان باشند حل اختلاف بر حسب مورد در دادگاههای حقوقی یاجزایی همان شهرستان به عمل میآید.
۲ – اگر طرفین اختلاف در حوزه یک شهرستان نبوده ولی در حوزه یک استان باشند، حل اختلاف در دادگاه حقوقی یا جزایی به عمل خواهد آمدچنانچه طرفین اختلاف در حوزه یک استان نباشند حل اختلاف با دیوان عالی کشور است.
۳ – هر گاه اختلاف بین دادگاه صلح و دادگاه حقوقی یا جزایی باشد اعم از این که طرفین اختلاف در حوزه یک شهرستان یا استان باشند یا در حوزه شهرستان یا استانهای مختلف حسب مورد نظر دادگاه حقوقی یا جزایی متبع است.
۴ – اگر اختلاف بین دو دادگاه حقوقی یا جزایی که در یک حوزه استان واقع هستند حل اختلاف راجع به دادگاه حقوقی یا جزایی مرکز همان استان است و چنانچه در حوزه یک استان نباشند حل اختلاف با دیوان عالی کشور است.
۵ – مرجع حل اختلاف بین دادگاه حقوقی یا جزایی مرکز استان یا دادگاه حقوقی یا جزایی شهرستان دیگر دیوان عالی کشور است.
[4] . مادۀ 36 قانون مدنی ( مصوب 1307) : تصرفی که ثابت شود ناشی از سبب مملک یا ناقل قانونی نبوده معتبر نخواهد بود.
[5] . مادۀ 13 آیین دادرسی مدنی (مصوب 1318) : امور راجع به دادگاههای بخش از قرار زیر است:
۱ – دعاوی راجع به اموال اعم از منقول و غیر منقول و دیون و منافع و زیان و خسارات ناشیه از ضمان قهری و جرم در صورتی که خواسته بیش ازده هزار ریال نباشد.
۲ – مطالبه تخلیه ید از اعیان مرهونه و مستأجره و امثال آن مگر در صورتی که مدعیعلیه مدعی مالکیت شده و ادعای خود را به طور مستقیم یاغیر مستقیم به موجب سند مستند به انتقال از مدعی نماید که در این صورت دادگاه بخش وقتی صلاحیت خواهد داشت به بهای عین بیش از ده هزارریال نباشد.
۳ – کلیه دعاوی راجعه به حقوق ارتفاقی از قبیل حقالعبور و حقالمجری و حق حفر چاه قنات در ملک دیگری و امثال آن تا هر میزانی که باشد وحقوق انتفاعی در صورتی که بهای آن زائد بر نصاب دادگاه بخش نباشد.
۴ – دعاوی راجعه به حقوق مالی از قبیل حق شفعه و حق فسخ و دعوای بطلان معامله و بیاعتباری سند در صورتی که متعلق حق یا مورد معامله بیش از ده هزار ریال نباشد.
۵ – دعوی مزاحمت و ممانعت از حق و تصرف عدوانی در عین غیر منقول تا هر میزانی که باشد.
۶ – دعاوی راجع به اشیایی که بهای معین نداشته ولی دارای نوعی از اعتبار و متعلق اغراض و مقاصدی است مثل اعیان برگها و اسناد و امثال آن.
۷ – مطالبه وفای به شروط و عهود راجعه به معاملات و قراردادها اعم از اینکه در ضمن معامله و قرارداد تصریح شده و یا بنای متعاملین بر آن بوده و یا عادتاً و عرفاً معامله مبنی بر آن باشد مشروط بر اینکه مورد مطالبه قابل ارزیابی نباشد و الا نصاب دادگاه بخش معتبر خواهد بود.
۸ – درخواست افراز در صورتی که مالکیت محل نزاع نباشد و در صورتی که مالکیت محل نزاع باشد نصاب از حیث بها معتبر است.
۹ – درخواست تأمین و حفظ دلایل و امارات.
۱۰ – درخواست سازش بین طرفین در هر دعوایی و تا هر مقداری که خواسته باشد.
۱۱ – درخواست تصدیق انحصار وراثت.
[6] . مادۀ 7 قانون تشکیل دادگاههای حقوقی 1 و 2 (مصوب 1364) : سیدگی به امور ذیل در صلاحیت دادگاههای حقوقی دو است :
1-امورمربوط به ترکه شامل مهروموم ترکه وتصفیه وتقسیم آن .
2-دعاوی راجع به اموال منقول وغیرمنقول ودیون ومنافع وزیان ناشی ازجرم وضمان قهری درصورتیکه خواسته بیش از دومیلیون ریال نباشد.
3-مطالبه خلع ید از اعیان غیرمنقول درصورتیکه مالکیت مورد نزاع نباشد و درصورت اختلاف در مالکیت نصاب مذکور در بند(2)معتبراست .
4-دعوی رفع مزاحمت وکلیه دعاوی راجع به حقوق ارتفاقی ازقبیل حق العبوروحق المجری درملک دیگری وامثال آن تا هرمیزانی که باشد و حقوق انتفاعی به شرطی که بیشتر ازحد نصاب نباشد.
5-مطالبه وفای به شرط وعهود راجع به معاملات وقراردادها مشروط به اینکه مورد مطالبه قابل ارزیابی نباشد وا لانصاب دادگاه حقوقی (دو) معتبراست.
6-درخواست افرازوتقسیم وفروش اموال مشاع (باستثنای مواردی که قانون درصلاحیت سازمان ثبت قرارداده است ) درصورتی که مالکیت محل نزاع نباشد.
7-تجدیدنظرنسبت به تصمیمات قابل اعتراض واحدهای ثبتی درمورد افرازاملاک مشاع .
8-دعاوی راجع به روابط موجرومستاجر،ودرخصوص مطالبه اجور،نصاب دادگاه حقوقی (دو)معتبراست .
9-درخواست تامین دلایل وامارات وحفظ آنها.
10-درخواست صلح وسازش بین طرفین در هر دعوی وبدون رعایت نصاب .
11-درخواست گواهی انحصار وراثت مگراینکه دعوی نسب یازوجیت یا اختلاف دروصیت یا وصیت نامه مطرح شود یا اختلاف دراصل نکاح وطلاق باشد که دراین صورت دادگاه مدنی خاص صلاحیت رسیدگی به انحصار وراثت را هم دارد.
12-دعاوی راجع به حقوق مالی ازقبیل حق شفعه وحق فسخ ودعوی بطلان معامله وبی اعتباری سند در صورتی که حق یامورد معامله بیش ازحد نصاب نباشد.
13-دعوی مزاحمت وممانعت ازحق وتصرف عدوانی درعین غیرمنقول تا هر میزانی که باشد.
[7] . مادۀ واحدۀ قانون وحدت رویۀ قضایی ( مصوب 1328 ) : هر گاه در شعب دیوان عالی کشور نسبت به موارد مشابه رویههای مختلف اتخاذ شده باشد به تقاضای وزیر دادگستری یا رییس دیوان مزبور و یا دادستان کل هیئت عمومی دیوان عالی کشور که در این مورد لااقل با حضور سه ربع از رؤسا و مستشاران دیوان مزبور تشکیل مییابد موضوع مختلففیه را بررسی کرده و نسبت به آن اتخاذ نظر مینمایند در این صورت نظر اکثریت هیئت مزبور برای شعب دیوان عالی کشور و سایردادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است و جز به موجب نظر هیئت عمومی یا قانون قابل تغییر نخواهد بود.