رأِی وحدت رویه شماره 562
بسمه تعالی
ریاست محترم هیئت عمومی دیوان عالی کشور
احتراماً به استحضار میرساند: شعب 12 و 26 دیوان عالی کشور در مورد استنباط از مادۀ 34 قانون تشکیل دادگاههای کیفری 1 و 2 و شعب دیوان عالی کشور مصوب تیرماه 1368 و تجدیدنظرخواهی اولیاء دم از حکم دیه رویههای مختلفی اتخاذ نمودهاند که به این شرح است:
برای تهیه دوره کالبد شکافی آراء وحدت رویه کلیک کنید
1- به حکایت پرونده کلاسه 16/12-3019 شعبه 12 دیوان عالی کشور آقای مظفر احمدی به اتهام ایراد جرح با شن کش آهنی که منتهی به فوت خدابخش نیازی شده است تحت تعقیب کیفری دادسرای عمومی باختران واقع و به استناد مادۀ «1»[1] قانون حدود و قصاص کیفرخواست تنظیم و پرونده به دادگاه کیفری 1 باختران ارسال شده است. شعبه 13 دادگاه کیفری باختران پس از رسیدگی قتل را غیرعمدی تشخیص و مظفر احمدی را به تأدیه یک فقره دیه کامل به انضمام ثلث آن به لحاظ وقوع جرم در ماه حرام ( 7 ذی الحجه الحرام ) ظرف دو سال از تاریخ وقوع قتل در حق اولیاء دم محکوم نموده است. اولیاءدم به این حکم اعتراض کرده و قتل را عمدی دانسته و تجدید نظرخواهی نمودهاند دادگاه اعتراض اولیاء دم را وارد ندانسته و پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال داشته که به شعبه 12 ارجاع شده و شعب مزبور رأی شماره 451/12 مورخ 3/7/69 را به این شرح صادر نموده است. با توجه به اینکه صراحت مادۀ 34 قانون تشکیل دادگاههای کیفری 1 و 2 و شعب دیوان عالی کشور شاکی یا مدعی خصوصی نسبت به حکم برائت متهم در صورت وجود جهات تجدید نظر مذکور در قانون تعیین موارد تجدیدنظر احکام دادگاهها نحوه رسیدگی آنها مصوب 14/7/67 حق تجدیدنظر دارد و در مانحن فیه آقای مظفر احمدی به پرداخت یک دیه کامل به اضافه ثلث دیه کامله محکوم گردیده است موردی جهت طرح پرونده در دیوان عالی کشور به نظر نمیرسد مقرر میدارد پرونده به مرجع ذیربط اعاده گردد.
2-به حکایت پرونده 16/26-3234 شعبه 26 دیوان عالی کشور آقای مردان شفیعی به اتهام قتل سید علی کرم ویسی بر اثر تیراندازی با اسلحه کلاشینکف مورد تعقیب کیفری دادسرای عمومی باختران قرار گرفته و با تنظیم کیفرخواست پرونده به شعب 13 دادگاه کیفری یک خرم آباد ارسال شده است. دادگاه مزبور پس از رسیدگی قتل را غیرعمدی تشخیص داده و مردان شفیعی را به پرداخت یک فقره دیه کامله در ظرف دو سال در حق اولیاء دم محکوم نموده است. اولیاءدم مقتول به این حکم اعتراض کرده و مدعی شدهاند که قتل بر اثر تیراندازی با اسلحه گرم و عمدی بوده و مرتکب بایستی قصاص شود. دادگاه کیفری یک باختران اعتراض اولیاء دم را غیرموجه اعلام و پرونده را برای رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال نموده که به شعبه 26 دیوان عالی کشور ارجاع شده و رأی شعبه مزبور به این شرح صادر گردیده است.
رأی شماره 5548-16/10/1369 با توجه به محتویات پرونده و اظهارات متهم بر اینکه تیراندازی به قصد زدن خرگوش بوده و اظهارات اقرباء مقتول در اوایل بازجوییها که متهم با مقتول هیچگونه اختلافی نداشتهاند و گواهی پزشک که جز اصابت یک تیر به مقتول ضربه دیگری و اثر ضرب و جرح دیگری را بیان نداشته است رأی دادگاه بر عمدی نبودن قتل بر طبق موازین است ولی قتل خطاء است و دیه را باید در مدت سه سال بپردازد که این جهت در متمم رأی اصلاح گردد و با توجه به اعتراض اولیاء دم وجهی درآن مشاهده نشده که موجب نقض رأی دادگاه باشد و لذا طبق بند ب مادۀ 10 لایحه تجدیدنظر، رأی صادره ابرام و پرونده برای اقدام مقتضی عودت داده میشود.
نظریه – بنابر آنچه ذکر شد شعب 12 و 26 دیوان عالی کشور در مورد تجدید نظر خواهی اولیاء دم و شاکیان خصوصی از حکم دادگاه کیفری 1 دایر به تعیین دیه و تشخیص نوع قتل و استنباط از مادۀ 34 قانون تشکیل دادگاههای کیفری 1 و 2 و شعب دیوان عالی کشور مصوب 1328 رویه های مختلف اتخاذ نمودهاند به این شرح که شعبه 12 دیوان عالی کشور براساس نص مادۀ مرقوم فقط حکم برائت متهم از طرف شاکیان خصوصی و اولیاء دم قابل رسیدگی تجدیدنظر آن هم در موارد مذکور در قانون تعیین موارد تجدید نظر احکام دادگاهها و نحوه رسیدگی آنها مصوب 1347 دانسته و درخواست تجدیدنظر اولیاء دم از حکم دیه را غیرقابل طرح در دیوان عالی کشور اعلام و رد کرده است.
در صورتی که شعبه 26 دیوان عالی کشور خلاف این امر را از مادۀ 34 استنباط نموده و به درخواست تجدید نظر اولیاء دم از حکم دیه رسیدگی کرده و آن را اصلاح و ابرام نموده که نتیجه آن شمول مادۀ مرقوم به کلیه احکام دادگاههای کیفری در جهت تجدید نظر خواهی اولیاء دم و شاکیان خصوصی است.
معاون اول قضایی دیوان عالی کشور- فتح الله یاوری
به تاریخ روز سه شنبه 28/3/1370 جلسه هیئت عمومی دیوان عالی کشور به ریاست حضرت آیت الله مرتضی مقتدایی رئیس دیوان عالی کشور و با حضور حضرت آیت الله سید ابوالفضل موسوی تبریزی دادستان محترم کل کشور و جنابان آقایان رؤسا و مستشاران شعب حقوقی و کیفری دیوان عالی کشور تشکیل گردید.
پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسی اوراق پرونده و استماع عقیده حضرت آیتالله سید ابوالفضل موسوی تبریزی دادستان کل کشور مبنی بر:
«چون دادگاه کیفری 1 متهم را از اتهام قتل تبرئه نکرده بلکه نوع قتل را شبه عمدی یا خطئی تشخیص نموده لذا مورد از مصادیق مادۀ 34 قانون تشکیل دادگاههای کیفری 1 و 2 و شعب دیوان عالی کشور نمی باشد و شاکی اولیاء دم حق تجدیدنظر ندارند. بنابه مراتب رأی شعبه 12 دیوان عالی کشور تایید می شود.» ، مشاوره نموده و اکثریت بدین شرح رأی دادهاند:
رای شماره 562-28/3/1370
رأی وحدت رویه هیئت عمومی دیوان عالی کشور
مادۀ «34»[2] قانون تشکیل دادگاههای کیفری 1 و 2 و شعب دیوان عالی کشور مصوب تیرماه 1368 به شاکی یا مدعی خصوصی حق داده است که نسبت به حکم برائت متهم در صورت وجود جهات تجدید نظر مذکور در قانون تعیین موارد تجدیدنظر احکام دادگاهها و نحوه رسیدگی آنها مصوب 14 مهرماه 1367 تجدید نظر بخواهد و مقررات این ماده شامل موردی نمیشود که دادگاههای کیفری پس از تشخیص نوع جرم حکم بر محکومیت متهم صادر نمایند. بنابراین رأی شعبه 12 دیوان عالی کشور که درخواست تجدید نظر اولیاء دم از حکم محکومیت متهم به پرداخت دیه را نپذیرفته صحیح و منطبق با موازین قانونی است.
این رأی بر طبق «مادۀ واحدۀ»[3] قانون وحدت رویه قضایی مصوب 1328 برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازم الاتباع است.
مواد قانونی و آرای مرتبط
[1] . مادۀ 1 قانون حدود و قصاص ( مصوب 1361 ) : قتل عمد برابر مواد این فصل موجب قصاص است واولیاءدم میتوانند با اذن ولی مسلمین یا نماینده او قاتل را با رعایت شرایطی که خواهد آمد به تقل برسانند.
[2] . مادۀ 34 قانون تشکیل دادگاههای کیفری 1 و 2 ( مصوب 1368 ) : شاکی یا مدعی خصوصی نسبت به حکم برائت متهم در صورت وجود جهات تجدید
نظر مذکور در قانون تعیین موارد تجدید نظر احکام دادگاهها و نحوه رسیدگی آنها مصوب ۱۳۶۷.۷.۱۴ حق تجدید نظر را دارد.
[3] . مادۀ واحدۀ قانون وحدت رویۀ قضایی ( مصوب 1328 ) : هر گاه در شعب دیوان عالی کشور نسبت به موارد مشابه رویههای مختلف اتخاذ شده باشد به تقاضای وزیر دادگستری یا رییس دیوان مزبور و یا دادستان کل هیئت عمومی دیوان عالی کشور که در این مورد لااقل با حضور سه ربع از رؤسا و مستشاران دیوان مزبور تشکیل مییابد موضوع مختلففیه را بررسی کرده و نسبت به آن اتخاذ نظر مینمایند در این صورت نظر اکثریت هیئت مزبور برای شعب دیوان عالی کشور و سایردادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است و جز به موجب نظر هیئت عمومی یا قانون قابل تغییر نخواهد بود.