رأی وحدت رویه شماره 697
مقدمه
جلسۀ هیئت عمومی دیوان عالی کشور در مورد پروندۀ ردیف 15/85 وحدت رویه، رأس ساعت 9 بامداد روز سهشنبه مورخ 24/11/1385 به ریاست حضرت آیتالله مفید، رئیس دیوان عالی کشور و با حضور آیتالله دری نجفآبادی، دادستان کل کشور و شرکت اعضای شعب مختلف دیوان عالی کشور در سالن اجتماعات دادگستری تشکیل و پس از تلاوت آیاتی از کلامالله مجید و قرائت گزارش پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکتکننده در خصوص مورد و استماع نظریۀ جناب آقای دادستان کل کشور که به ترتیب ذیل منعکس میگردد، به صدور رأی وحدت رویۀ قضایی شمارۀ 697- 24/11/1385 منتهی گردید.
برای تهیه دوره کالبد شکافی آراء وحدت رویه کلیک کنید
گزارش پرونده
احتراماً به استحضار میرساند؛ بر اساس گزارش شمارۀ 731/83 مورخ 18/12/1383 رئیس محترم شعبۀ پنجم دادگاه عمومی اراک از شعب بیست و یکم و سی و هشتم دیوان عالی کشور نسبت به تعیین مرجع رسیدگیکننده به اعتراض مربوط به اجرای مادۀ 56 قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع کشور مصوب 1346 در موارد اراضی واقع در داخل محدودۀ قانونی شهرها، طی پروندههای کلاسۀ 1678/3 و 1586/19 آرای مختلف صادر گردیده است که جریان امر به شرح ذیل منعکس میگردد:
1- به دلالت محتویات پروندۀ کلاسۀ 1678/3 شعبۀ بیست و یکم دیوان عالی کشور، آقای غلامرضا شهرجردی فرزند علی حسن به رأی کمیسیون مادۀ 56 قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها، در مورد ملّی بودن پلاک 1363 فرعی از 2 اصلی حومۀ بخش 2 اراک در کمیسیون مادۀ واحدۀ اراضی اختلافی موضوع مادۀ مرقوم اعتراض نموده و قاضی کمیسیون در تاریخ 30/9/1378 طی پروندۀ 483/78 به لحاظ اینکه اراضی معترضٌعنه در محدودۀ قانونی شهر واقع گردیده و صلاحیت کمیسیون در رسیدگی به اعتراضات صرفاً مربوط به اراضی خارج از محدودۀ قانونی شهر میباشد، از خود نفی صلاحیت نموده و پرونده را به دادگستری اراک ارسال داشت. موضوع جهت رسیدگی و اظهارنظر به شعبۀ هشتم دادگاه عمومی این شهرستان ارجاع و این شعبه نیز طی دادنامۀ 1164/83 مورخ 15/10/1383 مستنداً به مقرّرات مادۀ «9»[1] آییننامۀ اصلاحی آییننامۀ اجرایی قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی مصوب 16/7/1373 و رأی وحدت رویۀ قضایی شمارۀ «601»[2] - 25/7/1374 هیئت عمومی دیوان عالی کشور و اینکه مراجع قضایی صرفاً به اعتراض نسبت به رأی قاضی کمیسیون، صلاحیت رسیدگی دارند و عدم صلاحیت صادره از ناحیۀ قاضی مادۀ واحده در این خصوص، یک مرحله حق اعتراض به تشخیص منابع طبیعی را از معترض سلب مینماید، خود را صالح به رسیدگی ندانسته و با اعتقاد به شایستگی کمیسیون مادۀ واحدۀ قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی، پرونده را برای تعیین مرجع صالح در اجرای مادۀ «28»[3] قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب به دیوان عالی کشور ارسال نموده است.
پرونده جهت رسیدگی و اظهارنظر قانونی به شعبۀ بیست و یکم دیوان عالی کشور ارجاع گردیده که طی دادنامۀ 992 - 24/11/1383 به ترتیب ذیل اتخاذ تصمیم نمودهاند: «… خواستۀ خواهان اعتراض به رأی کمیسیون مادۀ 56 قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها میباشد که به صراحت بیان مقنن در مادۀ واحدۀ قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ 56 قانون جنگلها و مراتع، هیئت موضوع مادۀ مزبور تنها به اعتراض زارعین صاحب اراضی نسقی و مالکین و صاحبان باغات و تأسیسات در خارج از محدودۀ قانون شهرها و حریم روستاها، سازمانها و مؤسسات دولتی رسیدگی مینماید و صلاحیت عام دادگستری مطابق آرای وحدت رویۀ «40»[4] - 19/11/1360 ، «516»[5] - 20/10/1367 و «568»[6] - 19/9/1370 اقتضاء دارد که به دعوی مطروح در مورد اعتراض به رأی کمیسیون مزبور در دادگستری رسیدگی شود و اصل بر عدم صلاحیت سایر مراجع میباشد و بیان مقنن در این مورد صریح بوده و جایی برای اجتهاد و استنباط در مقابل نص مزبور نیست و استدلال ذکر محدودۀ مزبور قید غالب بوده یا استناد به اصل استصحاب یا تمسّک به سلب حقوق مکتسبه و اینکه اثبات شیئی نفی ماعدی نیست، در مانحنفیه فاقد توجیه حقوقی و قانونی است، بلکه به حکم رأی وحدت رویۀ شمارۀ «655»[7] - 27/9/1380 دادگستری مرجع رسمی تظلّمات و رسیدگی به شکایات است و صلاحیت مراجع غیر دادگستری، صلاحیت عام مراجع دادگستری را منتفی نمینماید، کما اینکه استناد به رأی وحدت رویۀ شمارۀ 601 - 25/7/1374 که موضوع آن تنها در مورد عنوان شکایت از رأی قاضی موضوع مادۀ واحده میباشد نه چیز دیگر که بر اساس آن شکایت از رأی مزبور تجدیدنظرخواهی محسوب نمیشود، نیز کافی در مقام نمیباشد؛ کما اینکه تمسّک به آییننامههای اجرایی کافی برای سلب صلاحیت دادگستری نیست. لذا در اجرای مادۀ 28 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، دادنامۀ 1164- 15/10/1383 مخدوش تشخیص و نقض میگردد. پرونده جهت رسیدگی به شعبۀ هشتم محاکم عمومی اراک اعاده میگردد.
2- طبق محتویات پروندۀ 1586/19 شعبۀ سی و هشتم دیوان عالی کشور، آقای قاضی هیئت مربوط به قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ 56 قانون جنگلها و مراتع در شهرستان اراک در مقام رسیدگی به اعتراض آقای رمضانعلی کرمی نسبت به ملّی اعلام شدن دو دانگ از مساحت ششصد متر مربع از اراضی پلاک 3967 قطعۀ 764 بخش یک اراک به شرح رأی مورخ 22/10/1380 به اعتبار اینکه رسیدگی هیئت موضوع قانون فوقالذکر راجع است به اراضی و باغات و تأسیسات خارج از محدودۀ قانونی شهرها و حریم روستاها، در صورتی که قطعه زمین موضوع اعتراض آقای رمضانعلی کرمی مطابق نقشۀ ارائهشده از طرف کارشناس نقشهبردار در همسایگی نیروی انتظامی اراک و داخل در محدودۀ قانون شهر اراک میباشد و بررسی اعتراض نسبت به اراضی داخل شهرها و روستاها در حیطۀ صلاحیت این هیئت نمیباشد، قرار عدم صلاحیت به شایستگی محاکم عمومی دادگستری شهرستان اراک صادر نموده و پرونده را به دادگستری شهرستان اراک فرستاده که در تاریخ 31/5/1383 به شعبۀ هشتم دادگاه عمومی شهرستان مزبور ارجاع و پرونده به کلاسۀ 594/83 - 8 ثبت شده و دادگاه مزبور در تاریخ 11/6/1383 در وقت فوقالعاده ختم رسیدگی اعلام و به شرح رأی مورخ 11/6/1383 خلاصتاً به شایستگی هیئت مادۀ واحدۀ قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ 56 قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها، قرار عدم صلاحیت صادر و در اجرای مادۀ 28 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال و به شعبۀ سوم دیوان عالی کشور که متعاقباً به شعبۀ سی و هشتم تبدیل شده است، ارجاع و به شرح زیر به صدور دادنامۀ 513 - 26/8/1383 منتهی گردیده است:
«مطابق مادۀ واحدۀ قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ 56 قانون جنگلها و مراتع، زارعین صاحب اراضی نسقی و مالکین و صاحبان باغات و تأسیسات در خارج از محدودۀ قانونی شهرها و حریم روستاها که به اجرای مادۀ 56 قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع کشور مصوب 1346 و اصلاحیههای بعدی آن اعتراض داشته باشند، میتوانند به هیئت مذکور در مادۀ واحدۀ اشعاری مراجعه نمایند و این مطلب که بعداً زمین و یا باغ در محدودۀ شهر قرار گیرد، با لحاظ اطلاق تبصرۀ 2 ذیل مادۀ واحده و رأی شمارۀ 3/76- ه - 10/10/1376 هیئت عمومی دیوان عدالت اداری و مادۀ 20 قانون دیوان عدالت اداری موجب زوال صلاحیت هیئت مذکور نیست. بنابراین با توجه به مادۀ “10”[8] قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی و اینکه رسیدگی به اعتراض نسبت به مطلق رأی کمیسیون موضوع مادۀ 56 قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع کشور از حیطۀ صلاحیت عام دادگاههای عمومی خروج موضوعی داشته است، بنابراین در اجرای مادۀ 28 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، با تشخیص صلاحیت هیئت موضوع مادۀ واحدۀ قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی … مصوب شهریور ماه 1367 مستقر در شهرستان اراک، حل اختلاف مینماید … .»
بنا به مراتب فوق، نظر به اینکه در استنباط از مادۀ واحدۀ مرقوم از شعب بیست و یکم و سی و هشتم دیوان عالی کشور، در تعیین مرجع صلاحیتدار رسیدگیکننده به اعتراض اشخاص نسبت به رأی کمیسیون مادۀ 56 قانون فوقالاشعار، در مواردی که اراضی مورد اعتراض در محدودۀ شهرها قرار گرفته باشد، آرای مختلف صادر گردیده است. لذا مستنداً به مادۀ 270 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، تقاضای طرح موضوع را برای صدور رأی وحدت رویۀ قضایی دارد.
معاون قضایی دیوان عالی کشور - حسینعلی نیری
نظریۀ دادستان کل کشور
احتراماً؛ درخصوص پروندۀ وحدت رویۀ ردیف 15/85 هیئت عمومی دیوان عالی کشور موضوع اختلاف نظر بین شعب محترم 21 و 38 دیوان عالی کشور نسبت به تعیین مرجع رسیدگیکننده به اعتراض مربوط به اجرای مادۀ 56 قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع کشور در مورد اراضی واقع در محدودۀ قانونی شهرها با توجه به گزارش تنظیمی به شرح آتی اظهارنظر میگردد:
با توجه به مقررات مادۀ 56 قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع مصوب 1364 و مادۀ «2»[9] قانون حفظ و حمایت از منابع طبیعی و ذخایر جنگلی کشور مصوب 1371، تشخیص منابع ملّی و مستثنیات آن با مراجع مقرر در مواد مرقوم (وزارت جهاد کشاورزی و سازمان جنگلبانی و منابع طبیعی) است. معترضین به تصمیمات مراجع مذکور به تجویز تبصرۀ 1 مادۀ 2 اخیرالذکر به هیئت مذکور در قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ 56 قانون جنگلها و مراتع مصوب 1367 مراجعه نمایند و به موجب تبصره 5 قانون اخیر، ضمن القاء کلیۀ قوانین و مقررات مغایر، تنها مرجع رسیدگی به شکایات مربوط به اجرای مادۀ 56 قانون جنگلها و مراتع و … هیئت موضوع این قانون (قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ 56 …) میباشد.
چون از جمله شکایات و جهات اعتراض اشخاص ادعای خروج مرجع تشخیص منابع طبیعی و مستثنیات آن از حدود صلاحیت قانونی، محلّی و عدم رعایت مقررات مربوط به آنها میباشد، با توجه به تصریح و اطلاق تبصرۀ 5 مذکور، مرجع رسیدگی به شکایات و اعتراضات در این موارد هم هیئت مقّرر در مادۀ واحدۀ قانون یادشده خواهد بود و لاغیر؛ به علاوه در این صورت نه تنها حقی از مردم ضایع نمیشود که یک مرحله در مسیر رسیدگی نیز منظور شده و پس از رسیدگی هیئت مذکور میتوان به مراجع قضایی مراجعه نمود و با عنایت به اینکه شرایط کشور در جهت توسعۀ شهرها و شهرکها و احداث شهرهای جدید و توسعۀ شهرنشینی میباشد، نوعاً زمینهای مربوط به منابع طبیعی، جنگلها و مراتع و یا کاربریهای دیگر در داخل محدودۀ شهرها قرار میگیرد و در صورت اختلاف، شاکی میتواند به هیئت مزبور مراجعه و نهایتاً صلاحیت مراجع عام دادگستری نیز به قوت خود باقی است و نهتنها حقی ضایع نشده که اوفق به قواعد و اصول و احتیاط نیز آن است که این امکان را از شاکیان سلب ننماییم و قانون متأخر نیز در راستای قانون متقدم تصویب شده، جز موارد خلاف شرع که بر اساس نظر شورای محترم نگهبان اصلاح و نتیجه، همین امکان مراجعه به مراجع قضایی میباشد. بنابراین چون رأی شعبۀ 38 دیوان عالی کشور متضمن مراتب مذکور به نظر میرسد، منطبق با موازین تشخیص و مورد تأیید میباشد.
رای وحدت رویه شماره 697 هیئت عمومی دیوان عالی کشور
قطع نظر از اینکه به موجب رأی شماره «3/76»[10] - ه - 10/10/1376 هیئت عمومی دیوان عدالت اداری مرجع صالح به اعتراضات موضوع قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی اجرای قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع - فارغ از محل وقوع اراضی مربوطه - هیئت موضوع مادۀ «واحده»[11] قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ «56»[12] قانون جنگلها و مراتع شناخته شده و به موجب قسمت اخیر مادۀ «20»[13] قانون دیوان عدالت اداری، رأی اکثریت هیئت عمومی دیوان عدالت اداری برای شعب دیوان و سایر مراجع مربوطه من جمله هیئت موضوع مادۀ واحدۀ فوقالذکر در موارد مشابه لازمالاتباع است، اساساً با لحاظ تبصرۀ 2 و اطلاق و عموم تبصرۀ 5 مادۀ واحدۀ فوقالذکر از تاریخ تصویب این مادۀ واحده کلیۀ قوانین و مقرّرات و آییننامههای مغایر با این قانون لغو و تنها مرجع رسیدگی به شکایات مربوط به اجرای مادۀ 56 قانون جنگلها و مراتع و اصلاحیههای آن هیئت موضوع این قانون خواهد بود. بنا به مراتب، رأی شمارۀ 513 - 26/8/1383 شعبۀ 38 دیوان عالی کشور که با این نظر مطابقت دارد، از نظر اکثریت قاطع اعضای هیئت عمومی دیوان عالی کشور صحیح تشخیص و مورد تأیید است.
این رأی بر طبق مادۀ «270»[14] قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.
مواد قانونی و آرای مرتبط
[1]. آییننامۀ اصلاحی قانون مادۀ واحدۀ تعیین تکلیف اراضی اختلافی: مادۀ 9: رأی قاضی طبق قانون تعیین موارد تجدیدنظر در احكام دادگاهها و تغییرات بعدی آن قابل اعتراض و تجدیدنظر مانع اجرای رأی قاضی نخواهد بود.
[2]. رأی وحدت رویۀ شمارۀ ۶۰۱ – ۲۵/۷/۱۳۷۴: رأی دادگاه حقوقی ۱ در مقام رسیدگی به شكایت از رأی قاضی موضوع «مادۀ واحدۀ قانون تعیین تكلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ (۵۶) قانون جنگلها و مراتع» مصوب ۱۳۶۷ اصطلاحاً «رسیدگی به اعتراض» میباشد نه «تجدیدنظر» و عنوان «تجدیدنظر» در مادۀ (۹) آییننامۀ اصلاحی آییننامۀ اجرایی قانون مذكور پس از كلمۀ «اعتراض» از باب تسامح در تعبیر است. بنابراین با عنایت به مقررات موضوعۀ وقت (قانون تشكیل دادگاههای حقوقی ۱ و ۲ و قانون تجدیدنظر آرای دادگاهها) و اصل قابل تجدیدنظر بودن آرای دادگاههای حقوقی ۱ در دیوان عالی كشور، تصمیم شعبۀ بیست و چهارم دیوان عالی كشور كه بر این اساس صادر گردیده، صحیح و به اكثریت آراء تأیید میگردد. این رأی طبق مادۀ واحدۀ قانون وحدت رویۀ قضایی برای شعب دیوان عالی كشور و دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.
[3]. مادۀ ۲۸ قانون آیین دادرسی مدنی (مصوب 1379 با اصلاحات و الحاقات بعدی): هرگاه بین دادگاههای عمومی، نظامی و انقلاب در مورد صلاحیت اختلاف محقق شود، همچنین در مواردی که دادگاهها اعم از عمومی، نظامی و انقلاب به صلاحیت مراجع غیرقضایی از خود نفی صلاحیت کنند و یا خود را صالح بدانند، پرونده برای حل اختلاف به دیوان عالی کشور ارسال خواهد شد. رأی دیوان عالی کشور در خصوص تشخیص صلاحیت لازمالاتباع میباشد.
[4]. رأی وحدت رویۀ شمارۀ 40 هیئت عمومی دیوان عالی کشور: هر چند بر طبق مادۀ 9 لایحۀ قانونی رفع تجاوز از تأسیسات آب و برق کشور مصوب تیرماه 1359 شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران به سازمآنهای آب و برق این اختیار داده شده که اگر در مسیر و حریم خطوط انتقال و توزیع نیروی برق و حریم کانالها و آنهار آبیاری احداث ساختمان یا درختکاری و هر نوع تصرف خلاف مقررات شده یا بشود، بر حسب مورد با اعطای مهلت مناسب با حضور نمایندۀ دادستان مستحدثات غیرمجاز را قلع و قمع و رفع تجاوز نمایند، ولی با لحاظ اینکه دادگستری مرجع تظلمات عمومی است، این اختیار حق سازمآنهای آب و برق را برای اقامۀ دعوی در دادگاه نسبت به موارد مذکور سلب نمینماید. بنابراین رأی شعبۀ ششم دیوان عالی کشور صحیح و موافق قانون تشخیص میشود. این رأی بر طبق مادۀ واحدۀ قانون مربوط به وحدت رویه مصوب تیرماه 1328 برای شعب دیوان عالی کشور و برای دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.
[5]. رأی وحدت رویۀ شمارۀ 516-1367.10.20 هیئت عمومی دیوان عالی کشور: اصل 159 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دادگستری را مرجع رسمی تظلمات و شکایات قرار داده و در اصل 137 قانون اساسی هم تصریح شده که هر یک از وزیران مسئول وظایف خاص خود در برابر مجلس است و در اموری که به تصویب هیئت وزیران برسد، مسئول اعمال دیگران نیز می باشد. بنابراین تصویبنامۀ شمارۀ 16104 ت 335-66.5.8 هیئت وزیران که برای ارشاد دستگاههای اجرایی و به منظور توافق آنها در رفع اختلافات حاصله تصویب شده، مانع رسیدگی دادگستری به دعاوی و اختلافات بین دستگاههای اجرایی که به اعتبار مسئولیت قانونی آنها اقامه میشود نخواهد بود، لذا رأی شعبۀ 14 دیوان عالی کشور مبنی بر صلاحیت عام دادگستری صحیح و منطبق با موازین قانونی است. این رأی بر طبق مادۀ واحدۀ قانون وحدت رویه قضایی مصوب 1328 برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.
[6]. رأی وحدت رویۀ شمارۀ 568 – 19/9/1370 هیئت عمومی دیوان عالی کشور: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل یکصد و پنجاه و نهم، دادگستری را مرجع رسمی تظلمات و شکایات قرار داده و بر اساس این اصل، رسیدگی به دعوی راجع به معاملۀ نسق زراعتی در صلاحیت دادگاههای عمومی دادگستری است. بنابراین رأی شعبۀ 13 دیوان عالی کشور که دادگستری را صالح به رسیدگی شناخته، صحیح و منطبق با موازین قانونی است. این رأی بر طبق مادۀ واحدۀ قانون وحدت رویۀ قضایی مصوب 1328 برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.
[7]. رأی وحدت رویۀ شمارۀ 655 هیئت عمومی دیوان عالی کشور: طبق اصل 159 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و همانطوری که هیئت عمومی دیوان عالی کشور قبلاً و در رأی وحدت رویۀ شمارۀ 569-10/10/1370 اعلام نموده، دادگستری مرجع رسمی تظلمات و رسیدگی به شکایات است و صلاحیت مراجع غیر دادگستری صلاحیت عام مراجع دادگستری را منتفی نمینماید و بر این اساس صلاحیت ادارۀ تحقیق اوقاف در رسیدگی به موضوع تعیین متولی مانع از این نیست که دادگاه عمومی به دعوی مزبور رسیدگی نماید. بنابراین دادنامۀ شمارۀ 78/272/22-31/5/78 شعبۀ 22 دیوان عالی کشور که با این نظر مطابقت دارد، صحیح تشخیص داده میشود. این رأی که به استناد مادۀ 270 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری صادر گردیده، برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها لازمالاتباع است.
[8]. مادۀ ۱۰ قانون آیین دادرسی مدنی (مصوب 1379): رسیدگی نخستین به دعاوی، حسب مورد در صلاحیت دادگاههای عمومی و انقلاب است؛ مگر در مواردی که قانون مرجع دیگری را تعیین کرده باشد.
[9]. مادۀ 2 قانون حفظ و حمایت از منابع طبیعی و ذخائر جنگلی کشور(مصوب 1371): تشخیص منابع ملی و مستثنیات مادۀ ۲ قانون ملی شدن جنگلها و مراتع با رعایت تعاریف مذکور در قانون حفاظت و بهرهبرداری ازجنگلها و مراتع با وزارت جهاد سازندگی است که شش ماه پس از اخطار کتبی یا آگهی به وسیلۀ روزنامههای کثیرالانتشار مرکز و یکی از روزنامههای محلی و سایر وسایل معمول و مناسب محلی، ادارات ثبت موظفند از انقضای مهلت مقرر در صورت نبودن معترض حسب اعلام وزارت جهاد سازندگی نسبت به صدور سند مالکیت به نام دولت جمهوری اسلامی ایران اقدام نمایند.
تبصرۀ ۱ – معترضین میتوانند پس از اخطار یا آگهی وزارت جهاد سازندگی اعتراضات خود را با ارائۀ ادلۀ مثبته جهت رسیدگی به هیئت مذکور در قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ ۵۶ قانون جنگلها و مراتع مصوب ۱۳۶۷.۶.۲۲ مجلس شورای اسلامی تسلیم نمایند. صدور سند مالکیت به نام دولت جمهوری اسلامی ایران مانع مراجعه معترض به هیئت مذکور نخواهد بود.
تبصرۀ ۲ – عبارت وزارت کشاورزی در ذیل مادۀ واحدۀ قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ ۵۶ قانون جنگلها و مراتع مصوب ۱۳۶۷.۶.۲۲ و تبصرۀ ۶ ذیل آن به وزارت جهاد سازندگی تغییر یافته و کمیسیون موضوع مادۀ واحده همچنان به اعتراضات رسیده به اجرای مادۀ ۵۶ قانون جنگلها و مراتع رسیدگی مینماید.
[10]. رأی شمارۀ 3/76 هیئت عمومی دیوان عدالت اداری (14/4/1376): به حکم صریح تبصرۀ 2 مادۀ واحدۀ قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ 56 قانون جنگلها و مراتع، دیوان عدالت اداری مکلف است کلیۀ پروندههای موجود در مورد مادۀ 56 قانون جنگلها و مراتع کشور و اصلاحیههای بعدی آن را که مختومه نشده است، فارغ از محل وقوع آنها، اعم از داخل یا خارج از محدودۀ شهرها را جهت رسیدگی به کمیسیون موضوع قانون فوقالذکر ارسال دارند و مطابق تبصرۀ 5 مادۀ واحدۀ قانون مذکور، کلیۀ مقررات مغایر از جمله مقررات مربوط به صلاحیت دیوان عدالت اداری در باب رسیدگی به این قبیل اعتراضات نسخ شده و تنها مرجع صالح برای رسیدگی به مطلق اعتراضات به اجرای مادۀ 56 قانون جنگلها و مراتع، هیئت مزبور شناخته شده است. بنا به جهات فوقالذکر، دادنامۀ شمارۀ 771 مورخ 19/8/67 شعبۀ چهاردهم دیوان مطابق با مقررات تشخیص داده میشود. این رأی وفق مادۀ 20 قانون دیوان عدالت اداری برای شعب دیوان و سایر مراجع مربوط در موارد مشابه لازمالاتباع است.
[11]. مادۀ واحدۀ قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادۀ ۵۶ قانون جنگلها و مراتع (مصوب 1367): زارعین صاحب اراضی نسقی و مالکین و صاحبان باغات و تأسیسات در خارج از محدودۀ قانونی شهرها و حریم روستاها، سازمآنها ومؤسسات دولتی که به اجرای مادۀ ۵۶ قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع کشور مصوب ۱۳۴۶ و اصلاحیههای بعدی آن اعتراض داشته باشند، میتوانند به هیئتی مرکب از:
۱ – مسئول ادارۀ کشاورزی.
۲ – مسئول ادارۀ جنگلداری.
3- عضو جهاد سازندگی.
4- عضو هیئت واگذاری زمین.
۵ – یک نفر قاضی دادگستری.
۶ – بر حسب مورد دو نفر از اعضای شورای اسلامی روستا یا عشایر محل مربوطه مراجعه نمایند.
این هیئت در هر شهرستان زیر نظر وزارت کشاورزی و با حضور حداقل ۵ نفر از ۷ نفر رسمیت یافته و پس از اعلام نظر کارشناسی هیئت، رأی قاضی لازمالاجرا خواهد بود؛ مگر در مواد سهگانۀ شرعی مذکور در مواد ۲۸۴ و ۲۸۴ مکرر (آیین دادرسی کیفری).
تبصرۀ ۱ – ادارات ثبت اسناد شهرستآنها مکلفند که اسناد مربوطه را مطابق رأی نهایی صادره اصلاح نمایند.
تبصرۀ ۲ – دیوان عدالت اداری مکلف است کلیۀ پروندههای موجود در مورد مادۀ ۵۶ قانون جنگلها و مراتع کشور و اصلاحیههای بعدی آن را که مختومه نشده است، به کمیسیون موضوع این قانون ارجاع نماید.
تبصرۀ ۳ – چنانچه سازمآنها و مؤسسات دولتی به اجرای مادۀ ۵۶ معترض بوده و این اعتراض از سوی هیئت مذکور در مادۀ واحده بجا تشخیص داده شود، با توجه به موقعیت و شرایط زمین نسبت به خلع ید از متصرفین اقدام به عمل میآید.
تبصرۀ ۴ – دولت موظف است توسط دستگاههای ذیربط نسبت به خلع ید از اراضی متصرفی بعد از اعلام مورخ ۱۳۶۵.۱۲.۱۶ دولت جمهوری اسلامی اقدام لازم را به عمل آورد.
تبصرۀ ۵ – از تاریخ تصویب این مادۀ واحده کلیۀ قوانین و مقررات و آییننامههای مغایر با این قانون لغو و تنها مرجع رسیدگی به شکایات مربوط به اجرای مادۀ ۵۶ قانون جنگلها و مراتع و اصلاحیههای آن هیئت موضوع این قانون خواهد بود.
تبصرۀ ۶ – وزارت کشاورزی مکلف است آییننامۀ اجرایی این قانون را حداکثر ظرف دو ماه تهیه و تصویب و جهت اجراء ابلاغ نماید.
قانون فوق مشتمل بر مادۀ واحده و شش تبصره در جلسۀ علنی روز سهشنبه مورخ بیست و دوم شهریور ماه یک هزار و سیصد و شصت و هفت مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ ۱۳۶۷.۶.۲۹ به تأیید شورای نگهبان رسیده است.
[12]. مادۀ ۵۶ قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع (مصوب 1346 ،اصلاحی 20/۰۱/1348): تشخیص منابع ملی شده و مستثنیات مادۀ ۲ قانون ملی شدن جنگلها و مراتع با رعایت تعاریف مذکور در این قانون با وزارت منابع طبیعی است. ظرف یک ماه پس از اخطار کتبی یا آگهی وزارت منابع طبیعی [به] وسیلۀ یکی از روزنامههای کثیرالانتشار مرکز و یکی از روزنامههای محلی و سایر وسایل معمول و مناسب محل، اشخاص ذینفع میتوانند به نظر وزارت مزبور اعتراض کرده و اعتراضات خود را با ذکر دلیل و مستندات به مرجع صادرکنندۀ آگهی یا محل صدور اخطار تسلیم دارند.
برای رسیدگی به اعتراضات وارده، کمیسیونی مرکب از فرماندار و رئیس دادگاه شهرستان و سرپرست منابع طبیعی محل یا نمایندگان آنها (نمایندۀ دادگستری یکی از قضات خواهد بود) تشکیل میشود. کمیسیون مکلف است حداکثر ظرف سه ماه به اعتراضات واصل رسیدگی و اتخاذ تصمیم کند. تصمیم اکثریت اعضای کمیسیون قطعی است و چنانچه تصمیم کمیسیون مبنی بر ملی بودن محل بوده و محل در تصرف غیر باشد، کمیسیون مکلف است به درخواست وزارت منابع طبیعی دستور رفع تصرف کند؛ به نحوی که منبع مذکور از هر جهت در اختیار وزارت منابع طبیعی قرار گیرد. مأمورین انتظامی مکلف به اجرای دستور کمیسیون هستند.
تبصرۀ ۱ (الحاقی 20/۰۱/1348)- در هر مورد که بر اساس مقررات مربوط به قانون ملی شدن جنگلهای کشور، جنگلدار در مقام تشخیص منابع ملی اظهارنظر کرده باشد، به طریق زیر رفتار میشود:
الف – در صورتی که به نظر جنگلدار اعتراض نشده باشد، نظر جنگلدار قطعی است.
ب – در صورتی که در مهلت تعیینشده به نظر جنگلدار اعتراض شده، ولی طبق مقررات مربوط به مادۀ ۱۲ قانون ملی شدن جنگلهای کشور مورد رسیدگی و اتخاذ تصمیم واقع نشده باشد، اعتراض برای رسیدگی به کمیسیون مقرر در این ماده ارجاع میشود.
ج – در صورتی که پس از اعلام نظر جنگلدار مبنی بر ملی بودن منابع از طرف ذینفع اعتراض شده باشد و اعتراض طبق مقررات مربوط به مادۀ ۱۲ قانون ملی شدن جنگلهای کشور مورد رسیدگی قرار گرفته باشد و نظر جنگلدار تأیید شده باشد و یا به علت عدم وصول اعتراض، نظر جنگلدار قطعی شده باشد، دستور رفع تصرف از منابع ملی به درخواست ادارۀ منابع طبیعی محل از طرف کمیسیون مقرر در این ماده صادر خواهد شد. در صورتی که وزارت منابع طبیعی منبعی را ملی تشخیص و اعلام کند و در مهلت قانونی مورد اعتراض قرار نگیرد، کمیسیون مزبور به درخواست ادارۀ منابع طبیعی محل دستور رفع تصرف خواهد داد.
تبصرۀ ۲ (الحاقی 20/۰۱/1348)- در مواردی که پس از اعلام وزارت منابع طبیعی فقط نسبت به قسمتی از منابع اعلام شده اعتراض شود، وزارت منابع طبیعی اختیار دارد بدون رعایت مدت از کمیسیون مقرر در این ماده بخواهد که نسبت به تمامی محدودۀ اعلامشده رسیدگی و اظهارنظر کند.
تبصرۀ ۳ (الحاقی 20/۰۱/1348)- نظر وزارت منابع طبیعی در تشخیص منابع ملی تا اتخاذ تصمیم نهایی کمیسیون مقرر در این ماده معتبر و لازمالرعایه است.
تبصره ۴ (الحاقی 20/۰۱/1348)- وزارت منابع طبیعی میتواند حقالزحمۀ مناسبی برای اعضای کمیسیون مقرر در این ماده برقرار و پرداخت کند.
[13]. مادۀ ۲۰ قانون دیوان عدالت اداری (مصوب 1385): اثر ابطال مصوبات از زمان صدور رأی هیئت عمومی است مگر در مورد مصوبات خلاف شرع یا در مواردی كه به منظور جلوگیری از تضییع حقوق اشخاص، هیئت مذكور اثر آن را از زمان تصویب مصوبه اعلام نماید.
[14] . مادۀ 270 قانون آیین دادرسی کیفری ( مصوب 1378) : هرگاه در شعب دیوان عالی کشور و یا هر یک از دادگاهها نسبت به موارد مشابه اعم از حقوقی، کیفری و امور حسبی با استنباط از قوانین آرای مختلفی صادر شود رئیس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور به هر طریقی که آگاه شوند، مکلفند نظر هیئت عمومی دیوان عالی کشور را به منظور ایجاد وحدت رویه درخواست کنند. همچنین هر یک از قضات شعب دیوان عالی کشور یا دادگاهها نیز میتوانند با ذکر دلایل از طریق رئیس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور نظر هیئت عمومی را در خصوص موضوع کسب کنند. هیئت عمومی دیوان عالی کشور به ریاست رئیس دیوان عالی یا معاون وی و با حضور دادستان کل کشور یا نماینده او و حداقل سه چهارم رؤسا و مستشاران و اعضای معاون کلیه شعب تشکیل میشود تا موضوع مورد اختلاف را بررسی و نسبت به آن اتخاذ تصمیم نماید. رأی اکثریت که مطابق موازین شرعی باشد ملاک عمل خواهد بود. آرای هیئت عمومی دیوان عالی کشور نسبت به احکام قطعی شده بیاثر است ولی در موارد مشابه تبعیت از آن برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها لازم میباشد.َ