مقدمه
جلسۀ هیئت عمومی دیوان عالی کشور در مورد پروندۀ وحدت رویۀ ردیف ۷۲.۹۹ رأس ساعت ۸:۳۰ روز سهشنبه، مورخ ۱۳۹۹/۱۲/۵ به ریاست حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای حسین مختاری، معاون محترم قضایی دیوان عالی کشور و با حضور حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای محمدجعفر منتظری، دادستان محترم کل کشور و با شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای معاون کلیۀ شعب دیوان عالی کشور، در سالن هیئت عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلامالله مجید و قرائت گزارش پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکتکننده در خصوص مورد و استماع نظر دادستان محترم کل کشور که به ترتیب ذیل منعکس میگردد، به صدور رأی وحدت رویۀ قضایی شمارۀ ۸۰۸ – ۱۳۹۹/۱۲/۵ منتهی گردید.
برای تهیه دوره کالبد شکافی آراء وحدت رویه کلیک کنید
الف) گزارش پرونده
به استحضار میرساند، آقای محمد بارانی، رئیس محترم شعبۀ هفدهم دیوان عالی کشور، با اعلام اینکه از سوی شعب نهم و نوزدهم دیوان عالی کشور در خصوص قابلیت فرجام آرای صادره دربارۀ جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی که میزان مجموع دیات متعلقه نصف دیۀ کامل یا بیش از آن است، آرای مختلف صادر شده، درخواست طرح موضوع را در هیئت عمومی نموده است که گزارش امر به شرح آتی تقدیم میشود:
الف) به حکایت دادنامۀ شمارۀ ۰۰۳۲ – ۱۳۹۶/۲/۲۱ شعبۀ سوم دادگاه کیفری یک استان آذربایجان شرقی، در خصوص اتهام آقایان بیوک … و جمال … دایر بر مشارکت در ایراد ضرب و جرح عمدی و سایر اتهامات مطرح شده در پرونده، چنین رأی صادر شده است:
«… مستنداً به مواد “۴۴۸”[1]، “۴۴۹”[2]، “۴۶۲”[3] بند الف “۴۸۸”[4]، “۵۵۹”[5]، بندهای ب و پ “۷۰۹”[6]، “۷۱۰”[7]، “۷۱۱”[8] و تبصرۀ آن همگی از قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، متهم ردیف اول … را [محکوم می نماید] به پرداخت دیه؛ ۱- دو فقره جائفه (دو فقره یک سوم دیۀ کامل مرد مسلمان) از بابت جراحت پنج سانتی متر در پهلوی راست که وارد حفرۀ شکمی و آسیب کبد شده و پس از آسیب به دیافراگم، وارد حفرۀ قفسۀ سینه شده است و جراحت دو سانتی متر در سمت چپ قفسۀ سینه که وارد حفرۀ قفسۀ سینه و آسیب ریوی شده است، ۲- ارش در حدّ متلاحمه (سه صدم دیۀ کامل مرد مسلمان) از بابت جراحت سه سانتیمتر در سمت راست قفسۀ سینه، ۳- ارش آسیب کبد و آسیب ریوی وارده که تحت ترمیم قرار گرفتهاند و تعبیۀ لولۀ سینهای مجموعاً به میزان چهار درصد دیه کامل مرد مسلمان. و متهم ردیف دوم … را به پرداخت دیۀ دو فقره دامیه (دو فقره دو صدم دیۀ کامل مرد مسلمان) از بابت دو عدد جراحت به طول چهار سانتیمتر در ناحیۀ پوست سر در حق شاکی به نام آقای ربعلی … محکوم مینماید. ایضاً متهم ردیف اول … را از بابت بیم تجری وی به لحاظ اینکه آلت جرح چاقو بوده و نظر به کیفیت درگیری طرفین و اقدام متهم که موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه شده است، مستنداً به تبصرۀ مادۀ “۶۱۴”[9] قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات مصوب ۱۳۷۵، به تحمل یک سال حبس تعزیری و متهم ردیف دوم … را از بابت نگهداری اسپری اشکآور، مستنداً به بند ث مادۀ “۱۲”[10] قانون مجازات قاچاق اسلحه و مهمات و دارندگان سلاح و مهمات غیر مجاز مصوب ۱۳۹۰ و مواد “۶۶”[11]، “۶۴”[12]، “۸۳”[13] و “۸۶”[14] (بند ب قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲)، به پرداخت مبلغ هجده میلیون ریال به عنوان جزای نقدی جایگزین حبس به نفع صندوق دولت محکوم مینماید و اما در خصوص اتهام آقای محمدرضا … دایر به مشارکت در ایراد ضرب و جرح عمدی موضوع شکایت آقای ربعلی … و جعل عنوان دولتی از طریق معرفی خود به عنوان مأمور نیروی انتظامی … موضوع شکایت خانم فاطمه … و اتهام آقایان بیوک …، جمال … و محمدرضا … دایر به قدرتنمایی با چاقو موضوع شکایت آقای ربعلی … و جعل و غصب عنوان دولتی موضوع شکایت آقایان: ۱. فردین …، ۲. مرتضی …، ۳. سهراب …، ۴. وحید م…، ۵. وحید ش…، ۶. یعقوب …، ۷. مهدی … و اتهام جمال … دایر به تهدید از طریق ارسال پیامک موضوع شکایت آقای ربعلی …، به لحاظ فقد دلیل اثباتی کافی و حاکمیت اصل برائت، مستنداً به مادۀ “۴”[15] قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ و الحاقات و اصلاحات بعدی، اصل “۳۷”[16] قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مستنداً به مادۀ “۱۲۰”[17] قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، به لحاظ عروض شبهه و تردید در وقوع جرائم مذکور، حکم به برائت متهمین موصوف از اتهامات انتسابی صادر و اعلام مینماید».
با فرجامخواهی از این رأی، شعبۀ نهم دیوان عالی کشور به موجب دادنامۀ شمارۀ ۹۶۰۹۹۷۰۹۰۹۴۰۰۲۳۴ – ۱۳۹۶/۸/۱۳ چنین رأی داده است:
«الف – در خصوص فرجامخواهی خانم رقیه … به وکالت از آقای ربعلی … نسبت به آن قسمت از دادنامۀ فوق که به موجب آن رأی بر برائت آقای محمدرضا … از اتهام مشارکت در ایراد صدمۀ عمدی به شاکی و برائت آقای جمال … از اتهام تهدید با ارسال پیامک به شاکی صادر شده است، توجهاً به اعترافات صریح آنان و مندرجات پرونده، دادنامۀ صادره واجد ایراد بوده و حداقل قسمت اول (اقدام آقای محمدرضا …) میتواند با مفاد مادۀ “۵۶۷”[18] قانون مجازات اسلامی انطباق یابد. ب – در خصوص تعیین مجازات برای آقای بیوک … ایراد مؤثری به عمل نیامده است، هر چند ایراد بند ت را دارا میباشد. پ – همچنین ایراد مؤثری از جانب وکیل محترم شاکی نسبت به برائت آقای محمدرضا … از اتهام جعل عنوان ابراز نشده است. ت – در رابطه با اتهام آقای جمال … دایر بر نگهداری شوکر هر چند ایراد مؤثری معمول نگردیده، ولی علی فرض اثبات بقیۀ اتهامات وی، تبدیل مجازات حبس به مجازات جایگزین فاقد وجاهت خواهد بود. ث – و همچنین توجهاً به اعترافات صریح متهمین در مراحل مختلف تحقیقاتی دایر بر اینکه به قصد کشت، شاکی را مورد ضرب و جرح قرار دادهاند، یکی از اتهامات آنان شروع به قتل (موضوع مادۀ “۶۱۳”[19] قانون تعزیرات) و یکی دیگر مشارکت در نزاع دسته جمعی خواهد بود که رسیدگی قضایی وفق مقررات مربوطه را میطلبد و در صورت اثبات تعدد جرم، تشدید مجازات موضوع مادۀ “۱۳۴”[20] قانون مجازات اسلامی را به همراه خواهد داشت. بنابراین به استناد شق الف از مادۀ “۴۶۹”[21] قانون آیین دادرسی کیفری، دادنامۀ فرجامخواسته صرفاً در رابطه با برائت نامبردگان از اتهام جعل عنوان، ابرام و در بقیۀ موارد به استناد بند ۴ از شق ب مادۀ مرقوم، نقض و جهت رسیدگی مجدد پرونده به شعبۀ همعرض ارجاع میگردد».
ب) به حکایت دادنامۀ شمارۀ ۰۴۶۶ – ۱۳۹۷/۸/۹ شعبۀ دوم دادگاه کیفری یک استان فارس، در خصوص اتهام آقای جهانبخش … دایر بر ایراد ضرب و جرح عمدی منجر به شکستگی و نقص عضو به وسیلۀ سلاح گرم و سایر اتهامات مطرح شده در پرونده، چنین رأی صادر شده است:
«… بزهکاری متهم را محرز و مسلم دانسته مستنداً به مواد “۲۳”[22]، ۱۳۴، “۱۶۴”[23]، “۲۱۱”[24]، “۲۱۵”[25]، “۲۸۹”[26] و “۲۹۰”[27] (بند ب) و “۴۰۱”[28]، “۴۴۷”[29]،”۴۴۸”[30]، “۴۴۹”[31]، “۴۵۰”[32]، “۴۵۲”[33]، ۴۶۲، ۴۸۸، “۶۴۷”[34]، “۶۵۳”[35]، ۷۱۱، “۷۱۳”[36] و ۷۰۹ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ و مواد ۶۱۴ و “۶۱۸”[37] و “۶۷۹”[38] قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ حکم بر محکومیت متهم به تحمل پنج سال حبس تعزیری از حیث جنبۀ عمومی ایراد ضرب و جرح عمدی منجر به شکستگی و نقص عضو، و تحمل یک سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق تعزیری از حیث اخلال در نظم و آسایش عمومی با تصریح به اجرای مجازات اشد و تحمل شش ماه حبس تعزیری به صورت مستقل و جداگانه از حیث اتلاف عمدی احشام، و پرداخت یک سوم دیۀ کاملۀ مرد مسلمان بابت جائفۀ سمت راست کتف راست، و پرداخت یک سوم دیۀ کاملۀ مرد مسلمان بابت خروج گلوله از سمت راست گردن (پیرو جائفۀ قبلی)، و پرداخت دو فقره هرکدام یک صدم دیۀ کامله بابت شکستگی دندههای دوم و سوم سمت راست قفسۀ صدری غیرمحیط بر قلب، و پرداخت یک ششم دیۀ کامله بابت پارگی و از بین رفتن نسج نرم گوش سمت راست، و یک دهم دیۀ کامله بابت شکستگی ستون فقرات در مهرههای اول و دوم و سوم پشتی، و یک صدم دیۀ کامله بابت دامیۀ پوست بیضه، و نیم صدم دیۀ کامله بابت ارش حارصۀ کتف راست، و یک دهم دیۀ کامله بابت نافذۀ مچ پای چپ، و چهار پنجم از یک سوم از یک دوم دیۀ کامله بابت خرد شدگی استخوانهای درشت نی، و چهار پنجم از یک پنجم از یک دوم دیۀ کامله بابت شکستگی استخوان نازکنی، و شش صدم دیۀ کامله بابت محدودیت حرکتی مچ پا و پنج صدم دیۀ کامله بابت ارش نقص عضو ناشی از بدشکلی ناحیه پاشنه پا، و دو صدم دیۀ کامله بابت ارش محدودیت حرکتی پاشنه پا در حق مصدوم اصدار و اعلام میدارد. در خصوص اتهامات دیگر متهم موصوف دایر به تهدید به قتل موضوع شکایت ۱- عباس …، ۲- زرین نگار … دادگاه با بررسی مجموع اوراق و محتویات پرونده ملاحظۀ تحقیقات انجام شده از سوی مراجع مربوطه و با بررسی اظهارات و دفاعیات طرفین و به لحاظ فقدان ادلۀ اثباتی کافی، بزهکاری متهم را محرز ندانسته و مستنداً به اصل ۳۷ قانون اساسی حکم بر برائت متهم اصدار و اعلام مینماید».
با فرجامخواهی از این رأی، شعبۀ نوزدهم دیوان عالی کشور به موجب دادنامۀ شمارۀ ۹۷۰۹۹۷۰۹۰۷۹۰۴۶۱۶ – ۱۳۹۷/۱۰/۱۰ چنین رأی داده است:
«… مجازات هیچ یک از جرائم مطروحه در پرونده از جمله جرائم مذکور در مادۀ ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری نبوده و دیۀ هیچ یک از صدمات نیز به تنهایی مشمول مادۀ مذکور نبوده و جمع مجازاتها و دیات یا تشدید و یا تخفیف آنها نیز ملاک تعیین صلاحیت نبوده و در نتیجه پرونده قابلیت طرح و ارزیابی در دیوان عالی کشور نداشته و به منظور رسیدگی در دادگاه تجدیدنظر استان اعاده میشود».
چنانکه ملاحظه میشود، شعب نهم و نوزدهم دیوان عالی کشور در خصوص قابلیت فرجام آرای صادره دربارۀ جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی که میزان مجموع دیات متعلقه، نصف دیۀ کامل یا بیش از آن است، با استنباط متفاوت از مادۀ ۴۲۸ (اصلاحی ۱۳۹۴/۳/۲۴) قانون آیین دادرسی کیفری، آرای مختلف صادر کردهاند؛ به گونهای که شعبۀ نهم به فرجامخواهی به عمل آمده، با لحاظ مجموع دیات متعلقه و به رغم آن که سایر جنبهها (غیر از دیه) قابل فرجام نبوده، رسیدگی و رأی صادر کرده است، امّا شعبۀ نوزدهم موضوع را قابل فرجام ندانسته است.
بنا به مراتب، در موضوع مشابه، اختلاف استنباط از قانون محقق شده است، لذا در اجرای مادۀ ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری به منظور ایجاد وحدت رویۀ قضایی، طرح موضوع در جلسۀ هیئت عمومی دیوان عالی کشور درخواست میگردد.
معاون قضایی دیوان عالی کشور در امور هیئت عمومی – غلامعلی صدقی
ب) نظریۀ دادستان محترم کل کشور
احتراماً؛ در خصوص پروندۀ وحدت رویۀ قضایی ردیف ۹۹ .۷۲ هیئت عمومی دیوان عالی کشور به شرح آتی اظهار عقیده مینمایم:
با بررسی گزارش معاونت قضایی دیوان عالی کشور ملاحظه میگردد شعبۀ نهم دیوان عالی کشور رأی صادره دربارۀ جنایت عمدی علیه تمامیت جسمانی که میزان مجموع دیات متعلقه نصف دیۀ کامل یا بیش از آن میباشد را قابل فرجامخواهی دانسته، لیکن شعبۀ نوزدهم دیوان عالی کشور، آرای صادره در این خصوص را قابل فرجامخواهی ندانسته است. با عنایت به اینکه صلاحیت رسیدگی، اعم از اصلی و اضافی، به موجب قانون ایجاد میگردد و از طرفی به استناد مادۀ «۴۲۶»[39] قانون آیین دادرسی کیفری، اصل بر صلاحیت محاکم تجدید نظر استان میباشد، جز در مواردی که در مادۀ ۴۲۸ قانون مذکور در صلاحیت دیوان عالی کشور قرار داده شده است، از جمله رسیدگی به جرائم علیه تمامیت جسمانی که از زمرۀ خشنترین جرائم ارتکابی است و به واسطۀ آثار سوء که در اذهان عمومی و امنیت جامعه میگذارد و به لحاظ اهمیت و حساسیت آن، قانونگذار رسیدگی به موضوع را در صلاحیت دیوان عالی کشور دانسته، لذا با توجه به جایگاه و شأن دیوان عالی کشور در این امور باید به قدر متیقن اکتفاء و دامنۀ استثناء را محدود نموده و از توسعۀ آن پرهیز نماییم؛ چرا که جایگاه و شأن دیوان عالی کشور ایجاب میکند که اساسیترین مؤلفهها در تعیین صلاحیت، نوع و اهمیت بزه انتسابی مدّ نظر قرار گیرد و سیاست جنایی در تمام کشورها بر این پایه استوار میباشد.
۱- در قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ متن بند پ مادۀ «۳۰۲»[40] چنین تقریر یافته بود: «پ – جرائم موجب مجازات قطع عضو و جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی با میزان ثلث دیۀ کامل یا بیش از آن» که در اصلاحات سال ۱۳۹۴، ثلث دیۀ کامل به نصف دیۀ کامل افزایش یافت و در بند ت این ماده نیز جرائم به موجب مجازات تعزیری درجۀ چهار و بالاتر در اصلاحیه به «جرائم موجب مجازات تعزیری درجۀ سه و بالاتر» تبدیل شد. با این وصف، نحوۀ تقریر صلاحیتهای محاکم کیفری یک موضوع مادۀ ۳۰۲ و متعاقب آن صلاحیتهای دیوان عالی کشور به شرح مذکور، در مادۀ ۴۲۸ و اصلاحات بعدی صورت گرفته، بیانگر این نکته است که مقنن در صدد بوده جرائمی را که دارای مجازاتهای شدیدتری است، در صلاحیت کیفری یک و دیوان عالی کشور قرار دهد و چون مادۀ «۱۴»[41] قانون مجازات اسلامی در بیان انواع مجازاتها، دیه را نیز مجازات دانسته است، بنابراین آنچه در مادۀ ۳۰۲ موضوعیت داشته، شدت مجازاتها بوده است و چون در مجموع دیات متعلق به جراحات ساده این خصوصیت وجود ندارد، بنابراین مجموع دیات نمیتواند منظور قانونگذار در بند پ باشد و در ردیف سایر مجازاتهای مذکور در مادۀ ۳۰۲ قرار گیرد و جزء صلاحیتهای محاکم کیفری یک یا دیوان عالی کشور محسوب شود. بنابراین بند پ ناظر بر نوع جنایات عمدی و آن دسته از جنایتهای عمدی است که دیۀ آن معادل نصف دیۀ کامل یا بیش از آن باشد. مثل از بین بردن یک چشم بینا (مادۀ ۵۸۷ مجازات اسلامی)، از بین بردن نوک بینی که محل چکیدن خون است (مادۀ ۵۹۹ مجازات اسلامی)، از بین بردن یک لالۀ گوش (مادۀ ۶۰۰ قانون مجازات اسلامی)، از بین بردن یک لب (مادۀ ۶۰۷ قانون مجازات اسلامی)، قطع کردن یا از بین بردن هر یک از استخوانهای چپ و راست فک که محل رویش دندانهای پایین است (مادۀ ۶۲۹ قانون مجازات اسلامی)، قطع دست از مفصل مچ که دارای انگشتان کامل باشد (مادۀ ۶۳۵ قانون مجازات اسلامی)، قطع دست دارای ساعد از آرنج یا قطع دست دارای بازو از شانه (مادۀ ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی) که در تمام این موارد نصف دیۀ کامل تعلق میگیرد یا موارد دیگری از این قبیل که در قانون برای آن نصف دیۀ کامل مقرر شده است و یا قطع بیضۀ چپ که موجب دو ثلث دیه میگردد (مادۀ ۶۶۵ قانون مجازات اسلامی)، بند پ مادۀ ۳۰۲ قانون آیین دادرسی کیفری یا مادۀ ۴۲۸ آن ناظر به چنین مواردی است.
۲- حال اگر بر خلاف استدلال فوق، قائل به این باشیم که بند پ مادۀ ۳۰۲ مذکور شامل جمع دیات در جنایت عمدی در صورتی که به نصف دیۀ کامل یا بیش از آن بالغ شود نیز میشود، در چنین حالتی فرض کنیم مجموع دیات چندین جراحت حارصه، دامیه، متلاحمه در یک مورد دیه، نصف دیۀ کامل بالغ شده و در مورد دیگر یا در پروندۀ دیگر به چهل و نه و نیم درصد دیۀ کامل، حال چه خصوصیتی در جمع دیاتی که به پنجاه درصد دیۀ کامل بالغ شده وجود دارد که آن را در صلاحیت کیفری یک و دیوان عالی کشور قرار میدهد، ولی مورد دیگر یا پروندۀ دیگر صرفاً چون نیم درصد کمتر از نصف دیه داشته در صلاحیت این دو مرجع قرار نمیگیرد، در حالی که در هر دو مورد و در هر دو پرونده جراحتها از یک نوع میباشند؟ بنابراین منطق حقوقی ایجاب میکند جنایات عمدی موجب نصف دیه یا بیشتر موضوع بند پ مادۀ ۳۰۲ را ناظر بر «نوع جنایات» بدانیم، یعنی نوع جنایاتی که دیۀ آنها معادل نصف دیه یا بیشتر باشد، مانند مواردی که در بند یک به آن اشاره شده و نه مجموع جنایات که جمع دیات آنها به این میزان برسد.
۳- قرار گرفتن جنایات عمدی به موجب نصف دیه یا بیشتر با جرائم موجب مجازات قطع عضو در یک ردیف و در بند واحد (بند پ مادۀ ۳۰۲) موجب میشود جنایات موجب دیه نیز متناظر نوع جنایاتی باشد که حداقل موجب نصف دیۀ کامل میشود تا همسطح قسمت اول بند پ مادۀ ۳۰۲ محسوب شود و خصوصیت همنشینی با آن قسمت را در بند واحد داشته باشد. والا منطق تقنینی ایجاب میکرد این بخش از قسمت اول بند پ مادۀ ۳۰۲ جدا شود و در قسمت جداگانهای در ذیل مادۀ ۳۰۲ قرار گیرد و چون جمع دیات واجد چنین شدت و خصوصیتی نیست، قاعدتاً از حیث منطق تقنینی نمیتواند با جرائم به موجب قطع عضو در یک ردیف قرار گیرد.
۴- قانونگذار معیار فهم برخی اصطلاحات حقوقی را عرف دانسته است. به عنوان نمونه: در مادۀ «۲۶۹»[42] قانون مجازات اسلامی دریافت مفهوم محرز را به عرف ارجاع داده است. حال چون در عرف جامعه نیز بین جراحت و جنایت فرق گذاشته میشود و فرضاً جراحات متعددی مثل حارصه، دامیه یا انواع دیگر یا حتی شدیدتر از اینها، در عرف جامعه جنایت تلقی نمیشود، اما نابینا ساختن یک چشم یا قطع یک دست، جنایت محسوب میشود. در نتیجه، استفاده مقنن از اصطلاح جنایت در مواردی مثل بند پ مادۀ ۳۰۲ را باید ناظر بر مواردی دانست که عرفاً جنایت تلقی میشوند و مواردی از این جنایات در بند یک این گزارش ذکر شدند. در نتیجه، جنایت قابل حمل بر تعدادی جراحات نیست، ولو اینکه دیات آنها بالغ بر نصف دیه کامل شود.
۵ – مواد مختلف یک قانون در تناظر با هم و در قالب مجموعۀ واحد و منسجم قابل تفسیر هستند. حال بندهای دو مادۀ ۳۰۲ و «۴۲۷»[43] قانون آیین دادرسی کیفری اگر با هم مقایسه شوند:
الف – بند پ مادۀ ۳۰۲: جرائم موجب مجازات قطع عضو و جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی با میزان نصف دیۀ کامل یا بیش از آن.
ب – بند ب مادۀ ۴۲۷: جرائم مستلزم پرداخت دیه یا ارش در صورتی که میزان یا جمع آنها کمتر از یک دهم دیۀ کامل باشد.
از مقایسه دو مورد فوق این نتیجه حاصل میشود که در بند ب مادۀ ۴۲۷، مقنن، هم نظر به میزان دیه دارد و هم نظر به جمع دیات، ولی بر عکس این مورد در بند پ مادۀ ۳۰۲ صرفاً به میزان دیه عنایت دارد و جمع دیات را ملاک نمیداند؛ زیرا اگر چنین قصدی داشت، حتماً باید مثل بند ب مادۀ ۴۲۷ صریحاً به آن اشاره میکرد که چنین نکرده است و بنابراین میزان دیه در مادۀ ۳۰۲ محمول بر جنایت واحدی است که دیۀ آن نصف دیۀ کامل یا بیشتر از این تعداد باشد و جمع دیات جراحات و صدمات متعدد ملاک نیست.
النهایه، در مادۀ ۳۰۲ و به تبع آن در مادۀ ۴۲۸ نوع جنایات مد نظر مقنن بوده است، یعنی جنایتهای واحدی که دیۀ آن بر نصف دیه یا بیش از آن بالغ شود.
ج) رأی وحدت رویۀ شمارۀ ۸۰۸ – ۱۳۹۹/۱۲/۵ هیئت عمومی دیوان عالی کشور
مطابق مادۀ «۴۲۸»[44] قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات و الحاقات بعدی، آرای صادر شده دربارۀ جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی که میزان دیۀ آنها نصف دیۀ کامل یا بیش از آن است، قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است. اطلاق این ماده شامل آرای صادر شده دربارۀ صدمات متعدد عمدی وارده از سوی یک شخص نسبت به دیگری که جمع دیات متعلقه به میزان مذکور باشد، نیز میشود. بنا به مراتب، رأی شعبۀ نهم دیوان عالی کشور که با این نظر انطباق دارد، به اکثریت آراء، صحیح و قانونی تشخیص داده میشود. این رأی طبق مادۀ ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات و الحاقات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاهها و سایر مراجع، اعم از قضایی و غیر آن لازمالاتباع است.
هیئت عمومی دیوان عالی کشور
مواد قانونی و آرای مرتبط
[1]. مادۀ ۴۴۸ قانون مجازات اسلامی: دیۀ مقدر، مال معینی است که در شرع مقدس به سبب جنایت غیرعمدی بر نفس، عضو یا منفعت، یا جنایت عمدی در مواردی که به هر جهتی قصاص ندارد، مقرر شده است.
[2]. مادۀ ۴۴۹ قانون مجازات اسلامی: ارش، دیۀ غیرمقدر است که میزان آن در شرع تعیین نشده است و دادگاه با لحاظ نوع و کیفیت جنایت و تأثیر آن بر سلامت مجنیٌعلیه و میزان خسارت وارده با در نظر گرفتن دیۀ مقدر و با جلب نظر کارشناس، میزان آن را تعیین میکند. مقررات دیۀ مقدر در مورد ارش نیز جریان دارد؛ مگر اینکه در این قانون ترتیب دیگری مقرر شود.
[3]. مادۀ ۴۶۲ قانون مجازات اسلامی: دیۀ جنایت عمدی و شبه عمدی بر عهدۀ خود مرتکب است.
[4]. مادۀ ۴۸۸ قانون مجازات اسلامی: مهلت پرداخت دیه، از زمان وقوع جنایت به ترتیب زیر است؛ مگر اینکه به نحو دیگری تراضی شده باشد:
الف – در عمد موجب دیه، ظرف یک سال قمری.
ب – در شبه عمد، ظرف دو سال قمری.
پ – در خطای محض، ظرف سه سال قمری.
تبصره – هرگاه پرداختکننده در بین مهلتهای مقرر نسبت به پرداخت تمام یا قسمتی از دیه اقدام نماید، محکومٌله مکلف به قبول آن است.
[5]. مادۀ ۵۵۹ قانون مجازات اسلامی: هرگاه در اثر جنایت صدمهای بر عضو یا منافع وارد آید، چنانچه برای آن جنایت در شرع دیۀ مقدر یا نسبت معینی از آن به شرح مندرج در این قانون مقرر شده باشد، مقدار مقرر، و چنانچه شرعاً مقدار خاصی برای آن تعیین نشده، ارش آن قابل مطالبه است.
[6]. مادۀ ۷۰۹ قانون مجازات اسلامی: جراحات سر و صورت و دیۀ آنها به ترتیب ذیل است:
الف – حارصه: خراش پوست بدون آن که خون جاری شود، یک صدم دیۀ کامل.
ب – دامیه: جراحتی که اندکی وارد گوشت شود و همراه با جریان کم یا زیاد خون باشد، دو صدم دیۀ کامل.
پ – متلاحمه: جراحتی که موجب بریدگی عمیق گوشت شود، لکن به پوست نازک روی استخوان نرسد، سه صدم دیۀ کامل.
ت – سمحاق: جراحتی که به پوست نازک روی استخوان برسد، چهار صدم دیۀ کامل.
ث – موضحه: جراحتی که پوست نازک روی استخوان را کنار بزند و استخوان را آشکار کند، پنج صدم دیۀ کامل.
ج – هاشمه: جنایتی که موجب شکستگی استخوان شود، گرچه جراحتی را تولید نکند، ده صدم دیۀ کامل.
چ – مُنَقَّله: جنایتی که درمان آن جز با جابه جا کردن استخوان میسر نباشد، پانزده صدم دیۀ کامل.
ح – مأمومه: جراحتی که به کیسۀ مغز برسد، یک سوم دیۀ کامل.
خ – دامغه: صدمه یا جراحتی که کیسۀ مغز را پاره کند، که علاوه بر دیۀ مأمومه، موجب ارش پاره شدن کیسۀ مغز نیز میباشد.
تبصرۀ ۱ – جراحات گوش، بینی، لب، زبان و داخل دهان، در غیر مواردی که برای آن دیه معین شده است، در حکم جراحات سر و صورت است.
تبصرۀ ۲ – ملاک دیه در جراحتهای مذکور، مقدار نفوذ جراحت بوده و طول و عرض آن تاثیری در میزان دیه ندارد.
تبصرۀ ۳ – جنایت بر گونه در صورتی که داخل دهان را نمایان نسازد، موجب یک بیستم دیۀ کامل و اگر به نحوی باشد که داخل دهان را نمایان سازد، موجب یک پنجم دیۀ کامل است. در این مورد، چنانچه پس از بهبودی جراحت، اثر و عیب فاحشی در صورت باقی بماند، علاوه بر آن، یک بیستم دیۀ دیگر نیز باید پرداخت شود.
تبصرۀ ۴ – هرگاه جنایت موضحۀ صورت بعد از التیام، اثری از خود بر جای بگذارد، علاوه بر دیۀ موضحه، یک هشتادم دیۀ کامل نیز ثابت است و هرگاه جنایت در حد موضحه نبوده و بعد از التیام اثری از آن باقی بماند، علاوه بر دیۀ جنایت، یکصدم دیۀ کامل نیز ثابت است و چنانچه جنایت، شکافی در صورت ایجاد کند، دیۀ آن هشت صدم دیۀ کامل است.
[7]. مادۀ ۷۱۰ قانون مجازات اسلامی: هرگاه یکی از جراحتهای مذکور در بندهای (الف) تا (ث) مادۀ (۷۰۹) این قانون در غیر سر و صورت واقع شود، درصورتی که آن عضو دارای دیۀ معین باشد، دیه به حساب نسبتهای فوق از دیۀ آن عضو تعیین میشود و اگر آن عضو دارای دیۀ معین نباشد، ارش ثابت است.
تبصرۀ ۱ – جراحات وارده به گردن، در حکم جراحات بدن است.
تبصرۀ ۲ – هرگاه هریک از جراحتهای مذکور در مادۀ (۷۰۹) این قانون با یک ضربه به وجود آمده باشد که از حیث عمق متعدد باشد، یک جراحت محسوب میشود و دیۀ جراحت بیشتر را دارد، لکن اگر با چند ضربه ایجاد شود، مانند اینکه با یک ضربۀ حارصه ایجاد شود و با ضربه دیگر آن جراحت به موضحه مبدل شود، برای هر جراحت، دیۀ مستقل ثابت است، خواه مرتکب هر دو جنایت یک نفر، خواه دو نفر باشد.
[8]. مادۀ ۷۱۱ قانون مجازات اسلامی: جائفه جراحتی است که با وارد کردن هر نوع وسیله و از هر جهت به درون بدن انسان اعم از شکم، سینه، پشت و پهلو ایجاد میشود و موجب یکسوم دیۀ کامل است. درصورتی که وسیلۀ مزبور از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج گردد، دو جراحت جائفه محسوب میشود.
تبصره – هرگاه در جائفه به اعضای درونی بدن آسیب برسد و یا از بین برود، علاوه بر دیۀ جائفه، دیه یا ارش آن نیز محاسبه میشود.
[9]. مادۀ ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده): [اصلاحی ۱۳۹۹/۰۲/۲۳] – هر کس عمداً به دیگری جرح یا ضربی وارد آورد که موجب نقصان یا شکستن یا از کار افتادن عضوی از اعضا یا منتهی به مرض دائمی یا فقدان یا نقص یکی از حواس یا منافع یا زوال عقل مجنیٌعلیه گردد، در مواردی که قصاص امکان نداشته باشد، چنانچه اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد، به حبس درجۀ شش محکوم خواهد شد و در صورت درخواست مجنیٌعلیه مرتکب به پرداخت دیه نیز محکوم میشود.
تبصره – در صورتی که جرح وارده منتهی به ضایعات فوق نشود و آلت جرح اسلحه یا چاقو و امثال آن باشد، مرتکب به سه ماه تا یک سال حبس محکوم خواهد شد.
اطلاعات تنقیحی:
- مجازات حبس مندرج در مادۀ ۶۱۴ (به استثنای تبصرۀ آن) به موجب بند الف قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوب ۱۳۹۹/۰۲/۲۳ اصلاح شده است.
[10]. مادۀ ۱۲ قانون مجازات قاچاق اسلحه و مهمات و دارندگان سلاح و مهمات غیرمجاز: هر کس به طور غیرمجاز اقلام یا مواد تحت کنترل را خریداری، نگهداری یا حمل نماید و یا به توزیع یا فروش آنها اقدام کند و یا هر گونه معاملۀ دیگری با آنها انجام دهد، به ترتیب زیر به مجازات تعزیری محکوم میشود:
الف – مواد رادیواکتیو یا میکروبی، به حبس از پانزده تا بیست و پنج سال.
ب – مواد منفجرۀ نظامی یا شیمیایی، به حبس از دو تا پنج سال.
پ – مواد ناریه یا منفجرۀ غیرنظامی، به حبس از شش ماه تا دو سال و جزای نقدی یک تا دو برابر ارزش مواد کشفشده و در صورتی که هدف از ارتکاب جرم، مقاصد غیرامنیتی از قبیل بهرهبرداری غیرمجاز از معادن باشد، به حبس از نود و یک روز تا شش ماه.
ت – گازهای بیحسکننده، بیهوشکننده و اشکآور، به حبس از شش ماه تا دو سال.
ث – مواد محترقه و شوکدهندهها (شوکرها)، به حبس از نود و یک روز تا شش ماه.
تبصره – خرید و حمل مواد محترقۀ غیرمجاز که برای جشنها و مراسم استفاده میشود، مستوجب جزای نقدی از پانصد هزار ریال تا ده میلیون ریال است. مواد محترقهای که به تشخیص وزارت دفاع خطرساز نیست، از شمول این ماده و تبصرۀ آن خارج است.
[11]. مادۀ ۶۶ قانون مجازات اسلامی: مرتکبان جرائم عمدی که حداکثر مجازات قانونی آنها نود و یک روز تا شش ماه حبس است، به جای حبس به مجازات جایگزین حبس محکوم میگردند؛ مگر اینکه به دلیل ارتکاب جرم عمدی، دارای سابقۀ محکومیت کیفری به شرح زیر باشند و از اجرای آن پنج سال نگذشته باشد:
الف – بیش از یک فقره سابقۀ محکومیت قطعی، به حبس تا شش ماه یا جزای نقدی بیش از ده میلیون (۱۰.۰۰۰.۰۰۰) ریال یا شلاق تعزیری
ب – یک فقره سابقۀ محکومیت قطعی، به حبس بیش از شش ماه یا حد یا قصاص یا پرداخت بیش از یک پنجم دیه.
[12]. مادۀ ۶۴ قانون مجازات اسلامی: مجازاتهای جایگزین حبس عبارت از دورۀ مراقبت، خدمات عمومی رایگان، جزای نقدی، جزای نقدی روزانه و محرومیت از حقوق اجتماعی است که در صورت گذشت شاکی و وجود جهات تخفیف با ملاحظۀ نوع جرم و کیفیت ارتکاب آن، آثار ناشی از جرم، سن، مهارت، وضعیت، شخصیت و سابقۀ مجرم، وضعیت بزه دیده و سایر اوضاع و احوال، تعیین و اجرا میشود.
تبصره – دادگاه در ضمن حکم، به سنخیت و تناسب مجازات مورد حکم با شرایط و کیفیات مقرر در این ماده تصریح میکند. دادگاه نمیتواند به بیش از دو نوع از مجازاتهای جایگزین حکم دهد.
[13]. مادۀ ۸۳ قانون مجازات اسلامی: دورۀ مراقبت دورهای است که طی آن محکوم، به حکم دادگاه و تحت نظارت قاضی اجرای احکام، به انجام یک یا چند مورد از دستورهای مندرج در تعویق مراقبتی به شرح ذیل محکوم میگردد:
الف – در جرائمی که مجازات قانونی آنها حداکثر سه ماه حبس است، تا ششماه.
ب – در جرائمی که مجازات قانونی آنها نود و یک روز تا شش ماه حبس است و جرائمی که نوع و میزان تعزیر آنها در قوانین موضوعه تعیین نشده است، شش ماه تا یک سال.
پ – در جرائمی که مجازات قانونی آنها بیش از شش ماه تا یک سال است، یک تا دو سال.
ت – در جرائم غیرعمدی که مجازات قانونی آنها بیش از یک سال است، دو تا چهار سال.
[14]. مادۀ ۸۶ قانون مجازات اسلامی: [جزای نقدی اصلاحی ۱۳۹۹/۱۱/۰۸]- میزان جزای نقدی جایگزین حبس به شرح زیر است:
الف – جرائم موضوع بند (الف) مادۀ (۸۳) تا پانزده میلیون (۱۵.۰۰۰.۰۰۰) ریال.
ب – جرائم موضوع بند (ب) مادۀ (۸۳) از پانزده میلیون (۱۵.۰۰۰.۰۰۰) ریال تا بیست و پنج میلیون (۲۵.۰۰۰.۰۰۰) ریال.
پ – جرائم موضوع بند (پ) مادۀ (۸۳) از بیست و پنج میلیون (۲۵.۰۰۰.۰۰۰) ریال تا هفتاد میلیون (۷۰.۰۰۰.۰۰۰)ریال.
ت – جرائم موضوع بند (ت) مادۀ (۸۳) از هفتاد میلیون (۷۰.۰۰۰.۰۰۰) ریال تا صد میلیون (۱۰۰.۰۰۰.۰۰۰) ریال.
[15]. مادۀ ۴ قانون آیین دادرسی کیفری: اصل، برائت است. هرگونه اقدام محدود کننده، سالب آزادی و ورود به حریم خصوصی اشخاص جز به حکم قانون و با رعایت مقررات و تحت نظارت مقام قضایی، مجاز نیست و در هر صورت، این اقدامات نباید به گونهای اعمال شود که به کرامت و حیثیت اشخاص آسیب وارد کند.
[16]. اصل ۳۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: اصل، برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
[17]. مادۀ ۱۲۰ قانون مجازات اسلامی: هرگاه وقوع جرم یا برخی از شرایط آن و یا هریک از شرایط مسئولیت کیفری مورد شبهه یا تردید قرار گیرد و دلیلی بر نفی آن یافت نشود، حسب مورد جرم یا شرط مذکور ثابت نمیشود.
[18]. مادۀ ۵۶۷ قانون مجازات اسلامی: در مواردی که رفتار مرتکب نه موجب آسیب و عیبی در بدن گردد و نه اثری از خود در بدن برجای بگذارد، ضمان منتفی است، لکن در موارد عمدی، در صورت عدم تصالح، مرتکب به حبس یا شلاق تعزیری درجۀ هفت محکوم میشود.
[19]. مادۀ ۶۱۳ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده): [منسوخ ۱۳۹۹.۰۲.۲۳] – هر گاه کسی شروع به قتل عمد نماید، ولی نتیجۀ منظور بدون ارادۀ وی محقق نگردد، به شش ماه تا سه سال حبس تعزیری محکوم خواهد شد.
[20]. مادۀ ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی: [اصلاحی ۱۳۹۹/۰۲/۲۳] – در تعدد جرائم تعزیری، تعیین و اجرای مجازات به شرح زیر است:
الف – هرگاه جرائم ارتکابی مختلف نباشد، فقط یک مجازات تعیین میشود و در این صورت، دادگاه میتواند مطابق ضوابط مقرر در این ماده که برای تعدّد جرائم مختلف ذکر شده، مجازات را تشدید کند.
ب – در مورد جرائم مختلف، هرگاه جرائم ارتکابی بیش از سه جرم نباشد، حداقل مجازات هر یک از آن جرائم بیشتر از میانگین حداقل و حداکثر مجازات مقرر قانونی است.
پ – چنانچه جرائم ارتکابی مختلف، بیش از سه جرم باشد، مجازات هر یک، حداکثر مجازات قانونی آن جرم است. در این صورت، دادگاه میتواند مجازات هر یک را بیشتر از حداکثر مجازات مقرر قانونی تا یک چهارم آن تعیین کند.
ت – در تعدد جرائم درجۀ هفت و درجۀ هشت با یکدیگر، حسب مورد مطابق مقررات این ماده اقدام میشود و جمع جرائم درجۀ هفت و درجۀ هشت با درجۀ شش و بالاتر سبب تشدید مجازات جرائم اخیر نمیشود. در جمع این جرائم با جرائم درجۀ شش و بالاتر، به طور جداگانه برای جرائم درجۀ هفت و درجۀ هشت مطابق این ماده تعیین مجازات میشود و در هر صورت مجازات اشد قابل اجرا است.
ث – در هر یک از بندهای فوق، فقط مجازات اَشد مندرج در دادنامه قابل اجرا است و اگر مجازات اَشد به یکی از علل قانونی تقلیل یابد یا تبدیل شود یا به موجبی از قبیل گذشت شاکی خصوصی، نسخ مجازات قانونی یا مرور زمان غیر قابل اجرا گردد، مجازات اَشد بعدی اجرا میشود و در این صورت، میزان مجازات اجرا شدۀ قبلی در اجرای مجازات اَشد بعدی محاسبه میشود. آزادی مشروط، تعلیق اجرای مجازات و عفو در حکم اجرا است.
ج – در هر مورد که مجازات قانونی فاقد حداقل یا ثابت باشد، اگر جرائم ارتکابی بیش از سه جرم نباشد، دادگاه میتواند تا یک ششم و اگر بیش از سه جرم باشد، تا یک چهارم به اصل آن اضافه کند.
چ – در صورتی که در جرائم تعزیری، از رفتار مجرمانۀ واحد، نتایج مجرمانۀ متعدد حاصل شود، مرتکب به مجازات جرم اَشد محکوم میشود.
ح – هرگاه در قانون برای جرمی یکی از مصادیق مجازاتهای مندرج در مواد (۲۳) یا (۲۶) این قانون به عنوان مجازات اصلی مقرر شده باشد، آن مجازات در هر صورت اجرا میشود، حتی اگر مربوط به مجازات غیراَشد باشد. همچنین اگر مجازات اَشد وفق مادۀ (۲۵) این قانون، فاقد آثار تبعی و مجازات خفیفتر دارای آثار تبعی باشد، علاوه بر مجازات اصلی اَشد، مجازات تبعی مزبور نیز اجرا میشود.
خ – در تعدد جرم در صورت وجود جهات تخفیف مجازات برای هر یک از جرائم، مطابق مواد (۳۷) و (۳۸) این قانون اقدام میشود.
د – در صورتی که مجموع جرائم ارتکابی در قانون عنوان مجرمانۀ خاصی داشته باشد، مقررات تعدد جرم اعمال نمیشود و مرتکب به مجازات مقرر در قانون محکوم میشود.
تبصرۀ ۱ – در صورتی که از رفتار مجرمانۀ واحد، نتایج مجرمانۀ متعدد حاصل شود، طبق مقررات فوق عمل میشود.
تبصرۀ ۲ – در صورتی که مجموع جرائم ارتکابی در قانون عنوان مجرمانۀ خاصی داشته باشد، مقررات تعدد جرم، اعمال نمیشود و مرتکب، به مجازات مقرر در قانون محکوم میگردد.
تبصرۀ ۳ – در تعدد جرم در صورت وجود جهات تخفیف، دادگاه میتواند مجازات مرتکب را تا میانگین حداقل و حداکثر و چنانچه مجازات، فاقد حداقل و حداکثر باشد، تا نصف آن تقلیل دهد.
تبصرۀ ۴ – مقررات تعدد جرم در مورد جرائم تعزیری درجههای هفت و هشت اجرا نمیشود. این مجازاتها با هم و نیز با مجازاتهای تعزیری درجۀ یک تا شش جمع میگردد.
اطلاعات تنقیحی:
- مادۀ ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی به موجب مادۀ ۱۲ قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوب ۱۳۹۹/۰۲/۲۳ اصلاح شده و بندهای (الف، ب، پ، ت، ث، ج، چ، ح، خ، د) به آن الحاق شده است.
- تبصرههای ۱، ۲، ۳، و ۴ مادۀ ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی به موجب مادۀ ۱۲ قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوب ۱۳۹۹/۰۲/۲۳ منسوخ شده است.
[21]. مادۀ ۴۶۹ قانون آیین دادرسی کیفری: در موقع رسیدگی، عضو ممیز، گزارش پرونده و مفاد اوراقی را که لازم است، قرائت میکند و طرفین یا وکلای آنان، در صورت حضور، میتوانند با اجازۀ رئیس شعبه، مطالب خود را اظهار دارند. همچنین دادستان کل یا نمایندۀ وی با حضور در شعبه به طور مستدل، مستند و مکتوب نسبت به نقض یا ابرام رأی معترضٌعنه یا فرجامخواسته، نظر خود را اعلام میکند. سپس اعضای شعبه با توجه به محتویات پرونده و مفاد گزارش و مطالب اظهار شده، با درج نظر دادستان کل کشور یا نمایندۀ وی در متن دادنامه، به شرح زیر اتخاذ تصمیم میکنند:
الف – اگر رأی مطابق قانون و ادلۀ موجود در پرونده باشد، با ابرام آن، پرونده را به دادگاه صادرکنندۀ رأی اعاده مینمایند.
ب – هرگاه رأی مخالف قانون، یا بدون توجه به ادله و مدافعات طرفین صادر شده باشد یا رعایت تشریفات قانونی نشده و آن تشریفات به درجهای از اهمیت باشد که موجب بیاعتباری رأی شود، شعبۀ دیوان عالی کشور، رأی را نقض و به شرح زیر اقدام میکند:
۱- اگر عملی که محکومٌعلیه به اتهام ارتکاب آن محکوم شده، به فرض ثبوت، جرم نبوده یا به لحاظ شمول عفو عمومی و یا سایر جهات قانونی متهم قابل تعقیب نباشد، رأی صادره نقض بلا ارجاع میشود.
۲- اگر رأی صادره از نوع قرار و یا حکمی باشد که به علت ناقص بودن تحقیقات نقض شده است، برای رسیدگی مجدد به دادگاه صادرکنندۀ رأی ارجاع میشود.
۳- اگر رأی به علت عدم صلاحیت ذاتی دادگاه نقض شود، پرونده به مرجعی که دیوان عالی کشور، صالح تشخیص میدهد، ارسال میشود و مرجع مذکور مکلف به رسیدگی است.
۴- در سایر موارد، پس از نقض رأی، پرونده به دادگاه همعرض ارجاع میشود.
تبصره – در مواردی که دیوان عالی کشور رأی را به علت نقص تحقیقات نقض میکند، مکلف است تمام موارد نقص تحقیقات را به تفصیل ذکر کند.
[22]. مادۀ ۲۳ قانون مجازات اسلامی: (اصلاحی ۱۳۹۹/۰۲/۲۳) – دادگاه میتواند فردی را که به حد، قصاص یا مجازات تعزیری محکوم کرده است، با رعایت شرایط مقرر در این قانون، متناسب با جرم ارتکابی و خصوصیات وی به یک یا چند مجازات از مجازاتهای تکمیلی بندها و تبصرههای این ماده محکوم نماید:
الف – اقامت اجباری در محل معین.
ب – منع از اقامت در محل یا محلهای معین.
پ – منع از اشتغال به شغل، حرفه یا کار معین.
ت – انفصال از خدمات دولتی و عمومی.
ث – منع از رانندگی با وسایل نقلیۀ موتوری و یا تصدی وسایل موتوری.
ج – منع از داشتن دسته چک و یا اصدار اسناد تجارتی.
چ – منع از حمل سلاح.
ح – منع از خروج اتباع ایران از کشور.
خ – اخراج بیگانگان از کشور.
د – الزام به خدمات عمومی.
ذ – منع از عضویت در احزاب، گروهها و دستهجات سیاسی یا اجتماعی.
ر – توقیف وسایل ارتکاب جرم یا رسانه یا مؤسسۀ دخیل در ارتکاب جرم.
ز – الزام به یادگیری حرفه، شغل یا کار معین.
ژ – الزام به تحصیل.
س – انتشار حکم محکومیت قطعی.
تبصرۀ ۱ – مدت مجازات تکمیلی بیش از دو سال نیست، مگر در مواردی که قانون به نحو دیگری مقرر نماید.
تبصرۀ ۲ – چنانچه مجازات تکمیلی و مجازات اصلی از یک نوع باشد، فقط مجازات اصلی مورد حکم قرار میگیرد.
تبصرۀ ۳ – آییننامۀ راجعبه کیفیت اجرای مجازات تکمیلی ظرف شش ماه از تاریخ لازمالاجرا شدن این قانون توسط وزیر دادگستری تهیه میشود و به تصویب رئیس قوۀ قضاییه میرسد.
اطلاعات تنقیحی:
- صدر مادۀ ۲۳ قانون مجازات اسلامی به موجب مادۀ ۴ قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوب ۱۳۹۹.۰۲.۲۳ اصلاح شده است.
[23]. مادۀ ۱۶۴ قانون مجازات اسلامی: اقرار، عبارت از اخبار شخص به ارتکاب جرم از جانب خود است.
[24]. مادۀ ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی: علم قاضی عبارت از یقین حاصل از مستندات بیّن در امری است که نزد وی مطرح میشود. در مواردی که مستند حکم، علم قاضی است، وی موظف است قرائن و امارات بیّن مستند علم خود را به طور صریح در حکم قید کند.
تبصره – مواردی از قبیل نظریۀ کارشناس، معاینۀ محل، تحقیقات محلی، اظهارات مطلع، گزارش ضابطان و سایر قرائن و امارات که نوعاً علمآور باشند، میتواند مستند علم قاضی قرار گیرد. در هر حال، مجرد علم استنباطی که نوعاً موجب یقین قاضی نمیشود، نمیتواند ملاک صدور حکم باشد.
[25]. مادۀ ۲۱۵ قانون مجازات اسلامی: بازپرس یا دادستان در صورت صدور قرار منع یا موقوفی تعقیب باید تکلیف اشیاء و اموال کشف شده را که دلیل یا وسیلۀ ارتکاب جرم بوده و یا از جرم تحصیل شده یا حین ارتکاب، استعمال و یا برای استعمال اختصاص داده شده است، تعیین کند تا حسب مورد، مسترد، ضبط یا معدوم شود. در مورد ضبط، دادگاه تکلیف اموال و اشیاء را تعیین میکند. همچنین بازپرس و یا دادستان مکلف است مادام که پرونده نزد وی جریان دارد، به تقاضای ذینفع و با رعایت شرایط زیر دستور رد اموال و اشیاء مذکور را صادر نماید:
الف – وجود تمام یا قسمتی از آن اشیاء و اموال در بازپرسی یا دادرسی لازم نباشد.
ب – اشیاء و اموال، بلامعارض باشد.
پ – جزء اشیاء و اموالی نباشد که باید ضبط یا معدوم گردد.
در کلیۀ امور جزایی دادگاه نیز باید ضمن صدور حکم یا قرار یا پس از آن اعم از اینکه مبنی بر محکومیت یا برائت یا موقوفی تعقیب متهم باشد، در مورد اشیاء و اموالی که وسیلۀ ارتکاب جرم بوده یا در اثر جرم تحصیل شده یا حین ارتکاب، استعمال و یا برای استعمال اختصاص یافته است، باید رأی مبنی بر استرداد، ضبط یا معدوم شدن آن صادر نماید.
تبصرۀ ۱ – متضرر از قرار بازپرس یا دادستان یا قرار یا حکم دادگاه میتواند از تصمیم آنان راجعبه اشیاء و اموال مذکور در این ماده شکایت کند و طبق مقررات در دادگاههای جزایی شکایت خود را تعقیب و درخواست تجدیدنظر نماید، هرچند قرار یا حکم دادگاه نسبت به امر جزایی قابل شکایت نباشد.
تبصرۀ ۲ – مالی که نگهداری آن مستلزم هزینۀ نامتناسب برای دولت است یا موجب خرابی یا کسر فاحش قیمت آن میگردد و حفظ مال هم برای دادرسی لازم نیست و همچنین اموال ضایع شدنی و سریعالفساد حسب مورد به دستور دادستان یا دادگاه به قیمت روز فروخته میشود و وجه حاصل تا تعیین تکلیف نهایی در صندوق دادگستری به عنوان امانت نگهداری میگردد.
[26]. مادۀ ۲۸۹ قانون مجازات اسلامی: جنایت بر نفس، عضو و منفعت، بر سه قسم عمدی، شبه عمدی و خطای محض است.
[27]. مادۀ ۲۹۰ قانون مجازات اسلامی: جنایت در موارد زیر عمدی محسوب میشود:
الف – هرگاه مرتکب با انجام کاری قصد ایراد جنایت بر فرد یا افرادی معین یا فرد یا افرادی غیرمعین از یک جمع را داشته باشد و در عمل نیز جنایت مقصود یا نظیر آن واقع شود، خواه کار ارتکابی نوعاً موجب وقوع آن جنایت یا نظیر آن بشود، خواه نشود.
ب – هرگاه مرتکب، عمداً کاری انجام دهد که نوعاً موجب جنایت واقع شده یا نظیر آن، میگردد. هرچند قصد ارتکاب آن جنایت و نظیر آن را نداشته باشد، ولی آگاه و متوجه بوده که آن کار نوعاً موجب آن جنایت یا نظیر آن میشود.
پ – هرگاه مرتکب قصد ارتکاب جنایت واقع شده یا نظیر آن را نداشته و کاری را هم که انجام داده است، نسبت به افراد متعارف نوعاً موجب جنایت واقع شده یا نظیر آن، نمیشود، لکن در خصوص مجنیٌعلیه، به علت بیماری، ضعف، پیری یا هر وضعیت دیگر و یا به علت وضعیت خاص مکانی یا زمانی نوعاً موجب آن جنایت یا نظیر آن میشود. مشروط بر آنکه مرتکب به وضعیت نامتعارف مجنیٌعلیه یا وضعیت خاص مکانی یا زمانی آگاه و متوجه باشد.
ت – هرگاه مرتکب قصد ایراد جنایت واقع شده یا نظیر آن را داشته باشد، بدون آنکه فرد یا جمع معینی مقصود وی باشد، و در عمل نیز جنایت مقصود یا نظیر آن، واقع شود، مانند اینکه در اماکن عمومی بمبگذاری کند.
تبصرۀ ۱ – در بند (ب) عدم آگاهی و توجه مرتکب باید اثبات گردد و در صورت عدم اثبات، جنایت عمدی است مگر جنایت واقع شده فقط به علت حساسیت زیاد موضع آسیب، واقع شده باشد و حساسیت زیاد موضع آسیب نیز غالباً شناخته شده نباشد که در این صورت آگاهی و توجه مرتکب باید اثبات شود و در صورت عدم اثبات، جنایت عمدی ثابت نمیشود.
تبصرۀ ۲ – در بند (پ) باید آگاهی و توجه مرتکب به اینکه کار نوعاً نسبت به مجنیٌعلیه، موجب جنایت واقع شده یا نظیر آن میشود، ثابت گردد و درصورت عدم اثبات، جنایت عمدی ثابت نمیشود.
[28]. مادۀ ۴۰۱ قانون مجازات اسلامی: در جنایت مأمومه، دامغه، جائفه، هاشمه، مُنقّله، شکستگی استخوان و صدماتی که موجب تغییر رنگ پوست یا ورم بدن میشود، قصاص ساقط است و مرتکب علاوه بر پرداخت دیه، به تعزیر مقرر در کتاب پنجم «تعزیرات» نیز محکوم میشود. حکم مذکور در هر مورد دیگری که خطر تجاوز در قصاص عضو یا منافع وجود داشته باشد نیز جاری است.
[29]. مادۀ ۴۴۷ قانون مجازات اسلامی: در کلیۀ مواردی که در این بخش به کتاب پنجم «تعزیرات» ارجاع داده شده است، در خصوص قتل عمدی مطابق مادۀ (۶۱۲) آن قانون و در سایر جنایات عمدی مطابق مادۀ (۶۱۴) و تبصرۀ آن عمل میشود.
[30]. مادۀ ۴۴۸ قانون مجازات اسلامی: دیۀ مقدر، مال معینی است که در شرع مقدس به سبب جنایت غیرعمدی بر نفس، عضو یا منفعت، یا جنایت عمدی در مواردی که به هر جهتی قصاص ندارد، مقرر شده است.
[31]. مادۀ ۴۴۹ قانون مجازات اسلامی: ارش، دیۀ غیرمقدر است که میزان آن در شرع تعیین نشده است و دادگاه با لحاظ نوع و کیفیت جنایت و تأثیر آن بر سلامت مجنیٌعلیه و میزان خسارت وارده با در نظر گرفتن دیۀ مقدر و با جلب نظر کارشناس، میزان آن را تعیین میکند. مقررات دیۀ مقدر در مورد ارش نیز جریان دارد، مگر اینکه در این قانون ترتیب دیگری مقرر شود.
[32]. مادۀ ۴۵۰ قانون مجازات اسلامی: در جنایت شبه عمدی، خطای محض و جنایت عمدی که قصاص در آن جایز یا ممکن نیست، در صورت درخواست مجنیٌعلیه یا ولی دم دیه پرداخت میشود، مگر به نحو دیگری مصالحه شود.
[33]. مادۀ ۴۵۲ قانون مجازات اسلامی: دیه، حسب مورد حق شخصی مجنیٌعلیه یا ولی دم است و احکام و آثار مسئولیت مدنی یا ضمان را دارد. ذمۀ مرتکب جز با پرداخت دیه، مصالحه، ابراء و تهاتر، بری نمیگردد.
تبصره – ورثۀ مقتول به جز بستگان مادری به نسبت سهمالارث از دیۀ مقتول نیز ارث میبرند.
[34]. مادۀ ۴۶۷ قانون مجازات اسلامی: عاقله، مکلف به پرداخت دیۀ جنایتهای کمتر از موضحه نیست، هرچند مرتکب، نابالغ یا مجنون باشد.
تبصره – هرگاه در اثر یک یا چند ضربۀ خطایی، صدمات متعددی بر یک یا چند عضو وارد آید، ملاک رسیدن به دیۀ موضحه، دیۀ هر آسیب به طور جداگانه است و برای ضمان عاقله، رسیدن دیۀ مجموع آنها به دیۀ موضحه کافی نیست.
[35]. مادۀ ۶۵۳ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده): هر کس در راهها و شوارع به نحوی از انحاء مرتکب راهزنی شود، در صورتی که عنوان محارب بر او صادق نباشد، به سه تا پانزده سال حبس و شلاق تا (۷۴) ضربه محکوم میشود.
[36]. مادۀ ۷۱۳ قانون مجازات اسلامی: نافذه جراحتی است که با فرو رفتن وسیلهای مانند نیزه یا گلوله در دست یا پا ایجاد میشود. دیۀ آن در مرد یکدهم دیۀ کامل است و در زن ارش ثابت میشود.
تبصرۀ ۱ – حکم مذکور در این ماده نسبت به اعضایی است که دیۀ آن عضو بیشتر از یکدهم دیۀ کامل باشد، در عضوی که دیۀ آن مساوی یا کمتر از یکدهم دیۀ کامل باشد، ارش ثابت است؛ مانند اینکه گلوله در بند انگشت فرو رود.
تبصرۀ ۲ – هرگاه شیئی که جراحت نافذه را به وجود آورده است، از طرف دیگر خارج گردد، دو جراحت نافذه محسوب میشود.
[37]. مادۀ ۶۱۸ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده): هر کس با هیاهو و جنجال یا حرکات غیر متعارف یا تعرض به افراد، موجب اخلال نظم و آسایش و آرامش عمومی گردد یا مردم را از کسب و کار بازدارد، به حبس از سه ماه تا یک سال و تا (۷۴) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
[38]. مادۀ ۶۷۹ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده): [اصلاحی ۱۳۹۹/02/۲۳] – هرکس به عمد و بدون ضرورت حیوان حلال گوشت متعلق به دیگری یا حیواناتی که شکار آنها توسط دولت ممنوع اعلام شده است را بکشد یا مسموم یا تلف یا ناقص کند، به حبس از چهل و پنج روز و دوازده ساعت تا سه ماه یا جزای نقدی از ۱۵.۰۰۰.۰۰۰ ریال تا ۲۵.۰۰۰.۰۰۰ ریال محکوم خواهد شد.
اطلاعات تنقیحی:
- جزای نقدی مندرج در این ماده به موجب تصویبنامه در خصوص تعدیل میزان مبالغ مجازات نقدی جرائم و تخلفات مندرج در قوانین و مقررات مختلف مصوب ۱۳۹۹/۱۱/۰۸ هیئت وزیران، اصلاح شده است.
- به موجب مادۀ ۱۰۴ قانون مجازات اسلامی (اصلاحی به موجب مادۀ ۱۱ قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوب ۱۳۹۹/02/۲۳) جرم مندرج در این ماده قابل گذشت تلقی گردیده و مجازات آن به نصف تقلیل یافته و اصلاح گردیده است.
[39]. مادۀ ۴۲۶ قانون آیین دادرسی کیفری: دادگاه تجدیدنظر استان مرجع صالح برای رسیدگی به درخواست تجدیدنظر از کلیۀ آرای غیرقطعی کیفری است، جز در مواردی که در صلاحیت دیوانعالی کشور باشد. دادگاه تجدیدنظر استان در مرکز هر استان تشکیل میشود. این دادگاه دارای رئیس و دو مستشار است. دادگاه تجدیدنظر و شعب دیوانعالی کشور با دو عضو نیز رسمیت دارند.
[40]. مادۀ ۳۰۲ قانون آیین دادرسی کیفری: به جرائم زیر در دادگاه کیفری یک رسیدگی میشود:
الف – جرائم موجب مجازات سلب حیات.
ب – جرائم موجب حبس ابد.
پ – جرائم موجب مجازات قطع عضو یا جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی با میزان نصف دیۀ کامل یا بیش از آن.
ت – جرائم موجب مجازات تعزیری درجۀ سه و بالاتر.
ث – جرائم سیاسی و مطبوعاتی.
[41]. مادۀ ۱۴ قانون مجازات اسلامی: مجازاتهای مقرر در این قانون چهار قسم است:
الف – حد
ب – قصاص
پ – دیه
ت – تعزیر
تبصره – چنانچه رابطۀ علیت بین رفتار شخص حقوقی و خسارت وارد شده احراز شود، دیه و خسارت، قابل مطالبه خواهد بود. اعمال مجازات تعزیری بر اشخاص حقوقی مطابق مادۀ (۲۰) خواهد بود.
[42]. مادۀ ۲۶۹ قانون مجازات اسلامی: حرز عبارت از مکان متناسبی است که مال عرفاً در آن از دستبرد محفوظ میماند.
[43]. مادۀ ۴۲۷ قانون آیین دادرسی کیفری: آرای دادگاههای کیفری جز در موارد زیر که قطعی محسوب میشود، حسب مورد در دادگاه تجدیدنظر استان همان حوزۀ قضایی قابل تجدیدنظر و یا در دیوان عالی کشور قابل فرجام است:
الف – جرائم تعزیری درجۀ هشت باشد.
ب – جرائم مستلزم پرداخت دیه یا ارش، در صورتی که میزان یا جمع آنها کمتر از یکدهم دیۀ کامل باشد.
تبصرۀ ۱ – در مورد مجازاتهای جایگزین حبس، معیار قابلیت تجدیدنظر، همان مجازات قانونی اولیه است.
تبصرۀ ۲ – آرای قابل تجدیدنظر، اعم از محکومیت، برائت، یا قرارهای منع و موقوفی تعقیب، اناطه و تعویق صدور حکم است. قرار رد درخواست واخواهی یا تجدیدنظرخواهی، در صورتی مشمول این حکم است که رأی راجعبه اصل دعوی، قابل تجدیدنظرخواهی باشد.
[44]. مادۀ ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری: آرای صادره دربارۀ جرائمی که مجازات قانونی آنها سلب حیات، قطع عضو، حبس ابد و یا تعزیر درجۀ سه و بالاتر است و جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی که میزان دیۀ آنها نصف دیۀ کامل یا بیش از آن است و آرای صادره دربارۀ جرائم سیاسی و مطبوعاتی، قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است.
تبصره – اجرای این ماده مانع از انجام سایر وظایف نظارتی دیوان عالی کشور به شرح مقرر در اصل یکصد و شصت و یکم (۱۶۱) قانون اساسی نمیباشد.