رأی وحدت رویه شماره 802
مقدمه
جلسۀ هیئت عمومی دیوان عالی کشور در مورد پروندۀ وحدت رویۀ ردیف ۴۲.۹۹ رأس ساعت ۸:۳۰ روز سهشنبه، مورخ ۱۳۹۹/09/۱۸ به ریاست حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای سید احمد مرتضوی مقدّم، رئیس محترم دیوان عالی کشور و با حضور حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای سید محسن موسوی، نمایندۀ محترم دادستان کل کشور و با شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای معاون کلیۀ شعب دیوانعالیکشور، در سالن هیئت عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلامالله مجید و قرائت گزارش پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکتکننده در خصوص مورد و استماعنظر نمایندۀ محترم دادستان کل کشور که به ترتیب ذیل منعکس میگردد، بهصدور رأی وحدت رویۀ قضایی شمارۀ ۸۰۲- ۱۳۹۹/۹/۱۸ منتهی گردید.
برای تهیه دوره کالبد شکافی آراء وحدت رویه کلیک کنید
الف) گزارش پرونده
به استحضار میرساند، آقای سعید فرهمندفر، دادرس محترم شعبۀ اول دادگاه عمومی حقوقی گچساران، با اعلام اینکه از سوی شعب پنجم و سی و هفتم دیوان عالی کشور در خصوص تعیین مرجع صالح برای رسیدگی به دعوای اعتراض ثالث نسبت به عملیات اجرایی با موضوع مال غیرمنقول در موارد صدور نیابت، آرای مختلف صادر شده، درخواست طرح موضوع را در هیئت عمومی دیوان عالی کشور نموده است که گزارش امر به شرح ذیل تقدیم میشود:
الف) به حکایت دادنامۀ شمارۀ ۹۹۰۹۹۷۰۹۰۸۹۰۰۰۲۱- ۱۳۹۹/۱/۱۱ شعبۀ پنجم دیوان عالی کشور، در خصوص دعوای مطرح شده به خواسته اعتراض ثالث به عملیات اجرایی در پروندۀ اجرایی شمارۀ ۹۸۰۳۳۶، شعبۀ اول دادگاه عمومی حقوقی بهبهان طی دادنامۀ شمارۀ ۰۱۴۵ – ۱۳۹۸/۹/۱۱، به استناد مادۀ «۱۲» قانون آیین دادرسی مدنی قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادگستری گچساران صادر کرده است و شعبۀ اول دادگاه عمومی گچساران نیز به موجب دادنامۀ شمارۀ ۰۱۹۷۱- ۱۳۹۸/۱۱/۱۵ به شرح آتی از خود نفی صلاحیت کرده است: «… نظر به اینکه ماهیت اعتراض ثالث اختلافی است که در اجرای حکم به وجود آمده است و رفع این اختلاف بر عهدۀ دادگاهی است که حکم را اجرا میکند، افزون بر آن، بر اساس نظریۀ مشورتی “۷.۹۲.۴۴۲” – 1392/8/3 چنانچه مالی در نتیجۀ نیابت کلی توقیف شده باشد، مرجع مجری نیابت، ولی اگر دادگاه معطی نیابت تعیین کرده باشد که چه مالی توقیف شود، اختلافات راجعبه آن را نیز باید رسیدگی نماید و اوراق پرونده حکایت از این دارد که دادگاه محترم شهرستان بهبهان در نیابت اعطایی مال موصوف را تعیین کرده است، لذا به استناد مادۀ ۲۶ قانون اجرای احکام مدنی و مواد «۲۶» ، «۲۷» و «۲۸» قانون آیین دادرسی مدنی، با نفی صلاحیت نسبی از خود، قرار عدم صلاحیت به صلاحیت و شایستگی دادگاه بهبهان صادر و اعلام میگردد». پس از ارسال پرونده به دیوان عالی کشور جهت حل اختلاف، شعبۀ پنجم به موجب دادنامۀ صدرالذکر چنین رأی داده است:
«با عنایت به مادۀ “۱۲” قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی و اصل رسیدگی به دعاوی راجعبه [مال] غیرمنقول … در دادگاه محل مال غیرمنقول، و نظر به اینکه مادۀ ۲۶ قانون اجرای احکام مدنی راجعبه اختلافات ناشی از اجرای حکم است که شامل معترض ثالث با استناد به مبایعهنامۀ عادی نمیگردد، دادگاه محل وقوع مال غیرمنقول صلاحیت رسیدگی به اعتراض ثالث را دارد، مستنداً به مواد یاد شده و تبصرۀ مادۀ ۲۷ قانون آیین دادرسی فوقالذکر، دادگاه عمومی حقوقی گچساران صلاحیت رسیدگی دارد، لذا با تأیید قرار عدم صلاحیت صادر شده از شعبۀ اول دادگاه عمومی حقوقی بهبهان، پرونده جهت رسیدگی به شعبۀ اول دادگاه عمومی گچساران ارسال و بدین نحو حل اختلاف میگردد».
ب) به حکایت دادنامۀ شمارۀ ۹۹۰۹۹۷۰۹۲۵۲۰۰۰۹۷ – ۱۳۹۹/۱/۲۷ شعبۀ سی و هفتم دیوان عالی کشور، در خصوص دعوای مطرح شده به خواسته اعتراض ثالث به عملیات اجرایی در پروندۀ اجرایی شمارۀ ۹۸.۰۱۸۴، شعبۀ اول دادگاه عمومی حقوقی گچساران به موجب دادنامۀ شمارۀ ۰۱۳۵۱- ۱۳۹۸/۷/۲۹، نظر به اینکه محل وقوع مال غیرمنقول و همچنین محل توقیف آن شهرستان شیراز بوده است و از طرفی از جانب این حوزه مال معینی جهت بازداشت معرفی نشده و نیابت ارسالی به صورت کلی بوده است، لذا مستنداً به مادۀ ۲۶ قانون اجرای احکام مدنی و نظر به نظریههای مشورتی شمارۀ «۷.۹۲.۴۴۹»[1] – ۱۳۹۲/۳/۸ و «۷.۹۳.۱۲»[2] – ۱۳۹۳/۱/۱۶، قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادگاه عمومی حقوقی شهرستان شیراز صادر کرده است و شعبۀ چهارم دادگاه عمومی حقوقی شهرستان شیراز نیز به موجب دادنامۀ شمارۀ ۰۱۶۹۳ – ۹۸/۱۱/۳۰ به شرح آتی از خود نفی صلاحیت کرده است: «… با عنایت به اینکه اولاً، مقصود از دادگاه در مواد «۱۴۶»[3] و ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی دادگاهی است که حکم را صادر و حکم صادره تحت نظارت و حاکمیت آن دادگاه اجرا میشود و موضوع مواد «۲۵»[4] و ۲۶ [قانون] اجرای احکام مدنی در خصوص اشکالات پیش آمده در جریان اجرای حکم و یا اختلافات ناشی از اجرای احکام، منصرف از مورد حاضر است؛ چرا که شکایت شخص ثالث در ماهیت اجرای حکم است و در واقع رسیدگی دادگاه در موضوع مواد ۱۴۶ و ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی دارای ماهیت قضایی است، نه اداری و اجرایی. ثانیاً، اجرای رأی و صدور اجراییه اصولاً بر عهدۀ دادگاه نخستینی است که آن را صادر نموده است (مادۀ ۵ قانون اجرای احکام مدنی[5] و مادۀ ۳۴ آییننامۀ اصلاحی قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب۱۳۸۱)[6] در نتیجه، شکایت شخص ثالث نیز در این دادگاه مطرح میشود. ثالثاً، با توجه به اینکه اجرای حکم با دادگاه صادرکننده است، بنابراین اعطای نیابت جهت توقیف مال، موجب ایجاد صلاحیت رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی برای دادگاه مجری نیابت نمیشود و در تقویت این دیدگاه نظریۀ شمارۀ ۷.۷۲۹۳ – ۱۳۷۵/۱۱/۱۸ ادارۀ حقوقی قوۀ قضاییه نیز مؤید همین امر است (و اشعار میدارد: رسیدگی به اعتراض شخص ثالث به توقیف مال در صلاحیت دادگاه صادرکنندۀ حکم است و قاضی اجرای احکام، صلاحیت رسیدگی به این اعتراض را ندارد و تصمیم واحد اجرای احکام در خصوص مورد از درجۀ اعتبار ساقط است و دادگاه صادرکنندۀ حکم بایستی نسبت به اعتراض رسیدگی و نفیاً یا اثباتاً اظهارنظر کند) و همچنین مطابق نظریۀ مشورتی شمارۀ ۷۵۲۹ – ۱۳۸۰/۱۰/۲۹ (مرجع صالح برای رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی، دادگاه بدوی صادرکنندۀ حکم است)، لذا این دادگاه صلاحیت رسیدگی به شکایت مطروحه را نداشته و مستنداً به مواد ۲۶ و ۲۷ قانون آیین دادرسی مدنی، قرار عدم صلاحیت و شایستگی این مرجع به صلاحیت و شایستگی دادگاه عمومی حقوقی شهرستان گچساران صادر و اعلام مینماید». پس از ارسال پرونده به دیوان عالی کشور جهت حل اختلاف، شعبۀ سی و هفتم به موجب دادنامۀ صدرالذکر چنین رأی داده است:
«… نظر به اینکه حسب مفاد دادخواست و آرای صادره، دادگاه عمومی حقوقی شهرستان شیراز در مقام مجری نیابت، ملک مورد بحث را توقیف کرده است که پس از اجرای نیابت وظیفۀ دیگری در این خصوص نداشته است و با عنایت به اینکه خواهان، دعوی خود را در مرجع قضایی صادرکنندۀ حکم و معطی نیابت تحت عنوان اعتراض ثالث مطرح کرده است، لذا مستفاد از مواد ۱۴۶ و ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی …، به شایستگی دادگاه عمومی حقوقی شهرستان گچساران حل اختلاف در صلاحیت به عمل میآید».
چنانکه ملاحظه میشود، شعب پنجم و سی و هفتم دیوان عالی کشور در خصوص تعیین مرجع صالح برای رسیدگی به دعوای اعتراض ثالث اجرایی با موضوع مال غیرمنقول در موارد صدور نیابت، اختلاف نظر دارند به گونهای که شعبۀ پنجم، دادگاه محل وقوع مال غیرمنقول (مجری نیابت) را صالح به رسیدگی دانسته، در حالی که شعبۀ سیو هفتم، دادگاه معطی نیابت را صالح به رسیدگی دانسته است.
بنا به مراتب، در موضوع مشابه، اختلاف استنباط از قانون محقق شده است، لذا در اجرای مادۀ ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری به منظور ایجاد وحدت رویۀ قضایی، طرح موضوع در جلسۀ هیئت عمومی دیوان عالی کشور درخواست میگردد.
معاون قضایی دیوان عالی کشور در امور هیئت عمومی – غلامعلی صدقی
ب) نظریۀ نمایندۀ دادستان کل کشور
احتراماً؛ در خصوص پروندۀ وحدت رویۀ قضایی ردیف ۴۲.۹۹ هیئت عمومی دیوان عالی کشور به نمایندگی از دادستان محترم کل کشور به شرح آتی اظهار عقیده میگردد:
۱. شعبۀ محترم پنجم دیوان عالی کشور رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی نسبت به توقیف مال غیرمنقول در اجرای نیابت قضایی را در صلاحیت دادگاه مجری نیابت دانسته است. از طرفی، شعبۀ محترم سی و هفتم دیوان عالی کشور رسیدگی به دعوی مذکور را در صلاحیت دادگاه معطی نیابت میداند.
۲. در جایی که محکومٌبه یا مورد تأمین مالی، کلی یا فیالذمه باشد، اطلاق مواد ۲۶ و ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی و اصل حق دسترسی و آزادانۀ تظلمخواه به مراجع قضایی، موضوع قسمت دوم «اصل سی و چهارم قانون اساسی»[7] ایجاب مینماید تا رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی در مرجع مجری نیابت صورت گیرد؛ خاصه آنکه در مورد مال غیرمنقول باشد که با توجه به حکومت مادۀ ۱۲ قانون آیین دادرسی مدنی، رسیدگی به موضوع با مرجع مجری نیابت میباشد و اگر تشریفات مواد «۱۰۶»[8] و «۱۰۸»[9] قانون اجرای احکام مدنی برای تکمیل عمل قضایی و حفظ حق مراعا صورت نگرفته باشد، چنانچه موضوع مورد حکم و یا مورد تأمین خواسته مال معین باشد، موجب قانونی برای اعتراض به عملیات اجرایی نیست و بنابر مناسبات حکم مادۀ «۴۷»[10] قانون اجرای احکام مدنی و مادۀ «۴۱۸»[11] قانون آیین دادرسی مدنی، معترض بایستی اعتراض ثالث را در دادگاه معطی نیابت مطرح نماید.
۳. اعتراض ثالث اجرایی دعوی مستقل است که به تجویز مواد ۱۴۶ و ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی مطرح و مورد رسیدگی واقع میشود. در این مواد قانونی ضمن تشریح نحوۀ رسیدگی، راجعبه اینکه در فرض اختلاف مطروحه، کدام دادگاه باید به موضوع رسیدگی کند، حکمی بیان نشده است. اقتضای نحوۀ رسیدگی بدون تشریفات و معقولترین مهلت با کمیت و کیفیت لازم، این است که به دعوی مذکور در دادگاه مجری نیابت رسیدگی گردد، والاّ رسیدگی به دعوی مالکیت ملکی که در حوزۀ قضایی دیگری واقع شده است، موجب اطالۀ دادرسی و نقض غرض مقنن خواهد بود.
مضافاً، قید صریح مقنن در مادۀ ۱۴۷ قانون یاد شده به اینکه «دادگاه به دلایل شخص ثالث و طرفین دعوی به هر نحو و در هر محل که لازم بداند، رسیدگی میکند»، اساساً مناسبترین محل، همان محل دادگاه مجری نیابت است و نوعاً [اینکه] محل دادگاه حتماً دادگاه معطی نیابت باشد، موضوعیت ندارد.
۴. ماهیت دعوای اعتراض ثالث اجرایی، شکایت از عملیات اجرایی میباشد و مطابق مادۀ «۱۴۲»[12] قانون اجرای احکام مدنی «شکایت راجعبه تنظیم صورت ملک و ارزیابی آن و تخلف از مقررات مزایده و سایر اقدامات دادورز (مأمور اجرا) ظرف یک هفته از تاریخ وقوع به دادگاهی که دادورز (مأمور اجرا) در آنجا مأموریت دارد، داده میشود».
بر این اساس، مقنن با اشرافیت بر اینکه ممکن است دادگاه صادرکنندۀ حکم نخستین که اجرائیه را صادر نموده، با دادگاه محل مأموریت دادورز متفاوت باشد، دادگاه محل مأموریت و انجام نیابت را صالح به رسیدگی دانسته است.
۵. اصولاً با وقوع اختلاف و فقدان نص، اصل اعمال میگردد و در قضیۀ مطروحۀ اصل صلاحیت محل وقوع مال غیرمنقول موضوع مادۀ ۱۲ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی بر صلاحیت دادگاه مجری نیابت تأکید دارد.
بر این اساس، رأی صادره از شعبۀ محترم پنجم دیوان عالی کشور مطابق موازین قانونی تشخیص و قابل تأیید است.
ج) رأی وحدت رویۀ شمارۀ ۸۰۲ – ۱۳۹۹/۹/۱۸ هیئت عمومی دیوان عالی کشور
مستفاد از مواد «۱۹»[13]، «۲۶»[14] و «۱۴۷»[15] قانون اجرای احکام مدنی مصوب ۱۳۵۶، در مواردی که دادگاه صادرکنندۀ اجرائیه به منظور اجرای حکم به دادگاه دیگری برای توقیف مال معین واقع در آن حوزۀ قضایی، نیابت داده و پس از توقیف، شخص ثالث به آن اعتراض کرده است، با توجه به اینکه توقیف مال مذکور بنا به درخواست و نظر دادگاه معطی نیابت انجام شده و دادگاه مجری نیابت صرفاً مفاد نیابت را اجرا کرده است، بنابراین، رسیدگی به این اعتراض در صلاحیت دادگاه معطی نیابت است و رأی شعبۀ سی و هفتم دیوان عالی کشور که در نتیجه با این نظر انطباق دارد، به اکثریت آراء، صحیح و قانونی تشخیص داده میشود. این رأی طبق مادۀ ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاهها و سایر مراجع، اعمّ از قضایی و غیرآن لازمالاتباع است.
هیئت عمومی دیوان عالی کشور
مواد قانونی و آرای مرتبط
[1]. نظریۀ مشورتی شمارۀ ۷.۹۲.۴۴۳ مورخ ۱۳۹۲/۰۳/۰۸: سؤال: با عنایت به مادۀ ۵ قانون حمایت خانواده مصوب 92/1/20 و با توجه به عدم صراحت در خصوص معافیت از پرداخت هزینۀ دادرسی و سایر هزینهها که آیا نیازمند تقدیم دادخواست میباشد یا درخواست را اعلام ننموده است، بین همکارن محترم در خصوص رعایت تشریفات قانون آیین دادرسی مدنی و قانون اعسار و بالعکس اینکه صرف درخواست از ناحیۀ هر یک از اصحاب دعوی جهت احراز عدم تمکن مالی کفایت میکند، اختلاف نظر پیش آمده است. بنابراین خواهشمند است در خصوص سؤالات مطروحۀ ذیل نظر آن ادارۀ محترم را اعلام فرمایید:
الف – درخصوص مادۀ ۵ قانون حمایت خانواده، آیا تقدیم دادخواست به همراه اصل موضوع خواستۀ مالی ضروری است یا خیر؟ و اگر ضروری است دادخواست اعسار باید به طرفیت چه کسی باشد، خوانده یا دادستان؟
ب – آیا دادگاه به صرف درخواست با احراز مراتب میتواند خواهان را از پرداخت هزینۀ دادرسی معاف نماید یا خیر؟
پاسخ: اجرای مفاد مادۀ ۵ قانون حمایت خانواده مصوب 1391/۱۲/01 که براساس آن هر یک از اصحاب دعوا ممکن است از پرداخت هزینۀ دادرسی، حقالزحمۀ کارشناسی، حقالزحمۀ داوری و سایر هزینهها معاف یا پرداخت آنها به زمان اجرایی حکم موکول شود، به طور کلی خارج از شمول مقررات اعسار است و نیازمند هیچگونه تشریفاتی نمیباشد.
[2]. نظریۀ مشورتی شمارۀ ۷.۹۳.۱۲ مورخ ۱۳۹۳/۰۱/۱۶: استعلام: مرجع صالح رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی مطابق مادۀ ۱۴۶ قانون اجرای احکام مدنی در فرضی که موضوع اعتراض توسط دادگاه مجری نیابت توقیف شده است، کدام دادگاه است؟ دادگاه معطی نیابت یا دادگاه مجری نیابت؟
نظریۀ مشورتی ادارۀ کل حقوقی قوۀ قضاییه: اگر نیابت کلی جهت توقیف اموال محکومٌعلیه داده شده، مرجع صالح جهت رسیدگی به اعتراض ثالث اجرائی موضوع مواد ۱۴۶ و ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی، دادگاه توقیفکنندۀ مال یعنی دادگاه مجری نیابت است، ولی اگر موضوع نیابت، توقیف مال معین جهت فروش و وصول وجه محکومٌبه از محل فروش آن بوده، مرجع صالح رسیدگی به شکایت شخص ثالث به توقیف مال مذکور، دادگاه معطی نیابت است.
[3]. مادۀ ۱۴۶ قانون اجرای احکام مدنی: هرگاه نسبت به مال منقول یا غیرمنقول یا وجه نقد توقیف شده، شخص ثالث اظهار حقی نماید، اگر ادعای مزبور مستند به حکم قطعی یا سند رسمی باشد که تاریخ آن مقدم بر تاریخ توقیف است، توقیف رفع میشود در غیر این صورت عملیات اجرایی تعقیب میگردد و مدعی حق برای جلوگیری از عملیات اجرایی و اثبات ادعای خود میتواند به دادگاه شکایت کند.
[4]. مادۀ ۲۵ قانون اجرای احکام مدنی: هرگاه در جریان اجرای حکم اشکالی پیش آید، دادگاهی که حکم تحت نظر آن اجرا میشود، رفع اشکال مینماید.
[5]. مادۀ ۵ قانون اجرای احکام مدنی: صدور اجراییه با دادگاه نخستین است.
[6]. در اجرای مادۀ ۱۰ اصلاحی قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب و بنا به پیشنهاد وزیر دادگستری، مادۀ ۳۴ آییننامۀ اصلاحی قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب و تبصرههای آن به شرح زیر اصلاح میشود:
مادۀ ۳۴ – در هر حوزۀ قضایی شهرستان و هر یک از مجتمعهای قضایی کلانشهرها یک یا حسب ضرورت چند واحد اجرای احکام مدنی به صورت متمرکز تشکیل میشود. واحد اجرای احکام مدنی به تعداد لازم، مدیر اجرا، دادورز و متصدی دفتری خواهد داشت. رئیس واحد اجرای احکام مدنی، رئیس حوزۀ قضایی یا معاون وی و در کلانشهرها سرپرست مجتمع قضایی یا معاون وی میباشد. در حوزههای قضایی بخش، اجرای احکام مدنی بر عهدۀ رئیس حوزۀ قضایی یا جانشین وی خواهد بود. پروندههای اجرای احکام مدنی تحت نظر دادگاه صادرکنندۀ رأی بدوی یا اجراییه با ارجاع به یکی از دادرسان علیالبدل مطابق قانون اجرای احکام مدنی مصوب ۱۳۵۶، قانون نحوۀ اجرای محکومیتهای مالی (مصوب ۱۳۹۴) و سایر قوانین و مقررات مربوط اجرا میشود.
تبصرۀ ۱ – واحد اجرای احکام مدنی در صورت ضرورت، با نظر رئیس حوزۀ قضایی و موافقت رئیس کل دادگستری استان به تعداد لازم دادرس علیالبدل خواهد داشت.
تبصرۀ ۲ – واحدهای اجرای احکام مدنی، حسب ضرورت، دارای شعب متعدد خواهد بود. ساختار، نحوۀ فعالیت و ساماندهی این واحدها بر اساس ضوابط قانونی و دستورالعمل مصوب رئیس قوۀ قضاییه میباشد.
تبصرۀ ۳ – اجرای پروندههایی که در شعب دادگاهها در حال اقدام میباشند، پس از تمرکز اجرای احکام مدنی همچنان تا مختومه شدن در همان شعب ادامه خواهد یافت.
تبصرۀ ۴ – اجرای احکام کیفری مطابق مقررات بخش پنجم قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ و اصلاحات بعدی آن میباشد.
[7]. اصل ۳۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید. همه افراد ملت حق دارند این گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچکس را نمیتوان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد، منع کرد.
[8]. مادۀ ۱۰۶ قانون اجرای احکام مدنی: مراتب زیر باید در صورت اموال غیر منقول قید شود:
۱ – تاریخ و مفاد ورقۀ اجراییه.
۲ – محلی که مال غیر منقول در آنجا واقع است.
۳ – وصف مال غیر منقول با ذکر مشخصات ملک و مالک و اینکه ملک مشاع است یا مفروز و اشخاص دیگر نسبت به آن حقی دارند یا نه، و اگر حقی دارند، چه نوع حقی است و منافع ملک به کسی واگذار شده است یا خیر.
۴ – حدود ملک و مجاورین آن.
[9]. مادۀ ۱۰۸ قانون اجرای احکام مدنی: محکومٌعلیه حین تنظیم صورت باید اسناد راجعبه ملک یا مال غیر منقول را به دادورز (مأمور اجرا) ارائه دهد.
[10]. مادۀ ۴۷ قانون اجرای احکام مدنی: هرگاه محکوم به انجام عمل معینی باشد و محکومٌعلیه از انجام آن امتناع ورزد و انجام عمل به توسط شخص دیگری ممکن باشد، محکومٌله میتواند تحت نظر دادورز (مأمور اجرا) آن عمل را وسیلۀ دیگری انجام دهد و هزینۀ آن را مطالبه کند و یا بدون انجام عمل هزینۀ لازم را به وسیلۀ قسمت اجرایی از محکومٌعلیه مطالبه نماید. در هر یک از موارد مذکور، دادگاه با تحقیقات لازم و در صورت ضرورت با جلب نظر کارشناس میزان هزینه [را] معین مینماید. وصول هزینۀ مذکور و حقالزحمۀ کارشناس از محکومٌٌعلیه به ترتیبی است که برای وصول محکوم به نقدی مقرر است.
تبصره – در صورتی که انجام عمل توسط شخص دیگری ممکن نباشد، مطابق مادۀ ۷۲۹ آیین دادرسی مدنی انجام خواهد شد.
[11]. مادۀ ۴۱۸ قانون آیین دادرسی مدنی: در مورد مادۀ قبل، شخص ثالث حق دارد به هر گونه رأی صادره از دادگاههای عمومی، انقلاب و تجدیدنظر اعتراض نماید و نسبت به حکم داور نیز کسانی که خود یا نمایندۀ آنان در تعیین داور شرکت نداشتهاند، میتوانند به عنوان شخص ثالث اعتراض کنند.
[12]. مادۀ ۱۴۲ قانون اجرای احکام مدنی: شکایت راجعبه تنظیم صورت ملک و ارزیابی آن و تخلف از مقررات مزایده و سایر اقدامات دادورز (مأمور اجرا) ظرف یک هفته از تاریخ وقوع، به دادگاهی که دادورز (مأمور اجرا) در آنجا مأموریت دارد، داده میشود. دادگاه در وقت فوقالعاده به موضوع شکایت، رسیدگی و در صورتی که شکایت را وارد و موثر دانست، اقدامی را که برخلاف مقررات شده است، ابطال و دستور مقتضی صادر خواهد نمود. قبل از اینکه دادگاه در موضوع شکایت اظهار نظر نماید، سند انتقال داده نمیشود.
[13]. مادۀ ۱۹ قانون اجرای احکام مدنی: اجراییه به وسیلۀ قسمت اجرایی دادگاهی که آن را صادر کرده، به موقع اجرا گذاشته میشود.
[14]. مادۀ ۲۶ قانون اجرای احکام مدنی: اختلاف ناشی از اجرای احکام، راجعبه دادگاهی است که حکم توسط آن دادگاه اجرا میشود.
[15]. مادۀ ۱۴۷ قانون اجرای احکام مدنی: شکایت شخص ثالث در تمام مراحل بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی و پرداخت هزینۀ دادرسی، رسیدگی میشود. مفاد شکایت به طرفین ابلاغ میشود و دادگاه به دلایل شخص ثالث و طرفین دعوی به هر نحو و در هر محل که لازم بداند، رسیدگی میکند و در صورتی که دلایل شکایت را قوی یافت، قرار توقیف عملیات اجرایی را تا تعیین تکلیف نهایی شکایت، صادر مینماید. در این صورت، اگر مال مورد اعتراض منقول باشد، دادگاه میتواند با اخذ تأمین مقتضی، دستور رفع توقیف و تحویل مال را به معترض بدهد. به شکایت شخص ثالث، بعد از فروش اموال توقیف شده نیز به ترتیب فوق رسیدگی خواهد شد.
تبصره – محکومٌله میتواند مال دیگری را از اموال محکومٌعلیه به جای مال مورد اعتراض معرفی نماید. در این صورت، آن مال توقیف و از مال مورد اعتراض رفع توقیف میشود و رسیدگی به شکایت شخص ثالث نیز موقوف میگردد.
درخواست مشاوره رایگان